ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حبیب - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :427
بازدید دیروز :563
کل بازدید ها :6141639

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

ای تکسوار یک دله روحی لک الفداء
پشت و پناه قافله روحی لک الفداء

لحظه به لحظه سیر? ناب حسینی ات
بر عشق و عقل تکمله روحی لک الفداء

گرد لب تو کوثر و تسنیم و سلسبیل
گرم طواف و هروله روحی لک الفداء
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
 لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت

 کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
 نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت

 اگر چه قطر? آبی میان مشک نبود
 ولی کران? چشمش هزار دریا داشت
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

چشم ها قبله گاه دریا شد
صف مژگان دوست تا وا شد

همه دیدند خیل مژگان را
چشم خیمه پر از تماشا شد

تا که بالا روند از دوشش
بین طفلان دوباره دعوا شد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا
به هوای سر زلفش تو هواداری کن
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

دریا به موج زلف کمندش اسیر بود
آب شریعه تشنه ی کام امیر بود

مشکی به عمق دید حرم روی دوش داشت
حتّی فرات پیش نگاهش حقیر بود

یک آبگیر غلغله از روبهان پست
پیش یلی که اصل و تبارش ز شیر بود
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

آب میخواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی مردم ! زود عموی دخترش را پس دهید

دست هایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر آن سایه بان خواهرش را پس دهید

لشگر ِ بی آبرو ، این آبرو ریزی بس است
مشک ، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

بین سرها همه گشتیم و سری پیدا شد
حرف مردی شد و صاحب جگری پیدا شد

میکشیدند رخش را هنری پیدا شد
تا که خورشید بسوزد قمری پیدا شد

از ازل خاک درش هر که جگر داشته شد
بیرق رایت العباس برافراشته شد

ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/8/21 | نظر

پریشانم سر مویت به دست دیگری باشد
نبایر تیغ ابرویت به دست دیگری باشد

جوانه بودی و حالا نهال باغ من هستی
حیا دارم گل رویت به دست دیگری باشد

صدایم کن در این صحرا به دادت میرسم اینجا
مبادا چشم آهویت به دست دیگری باشد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/8/20 | نظر

خواستی پر بکشی تا که کبوتر بشوی
از پدر دور شوی عرصه ی محشر بشوی

خواستی که نفر اول میدان باشی
زودتر سر بدهی تا که کمی سر بشوی

یک قدم پیش پدر راه برو بعد برو
تا که یک بار دگر حضرت مادر بشوی
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/8/20 | نظر

بگو هنوز برایت کمی توان مانده
بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟

فقط برای نمازی کنار بابا باش
هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده

چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی
چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/8/20 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<