ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حضرت خدیجه (س) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :36
کل بازدید ها :6106518

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

گرفته حال دلم در هوای مادر زهرا
دو دیده ام شده باران برای مادر زهرا

هر آنچه دختر پاک و هر آنچه مادر خوب است
فدای مادر زینب فدای مادر زهرا

کریمه ی قم و حتی کریم شهر مدینه
کرم کنند به عالم به جای مادر زهرا
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/4/27 | نظر

تو کیستی که سینه ی ما بی قرار توست
چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست
 
کم نیست این که مادر زهرای اطهری
سوگند می خورم که همین افتخار توست

در هر کجا همیشه کنار پیمبر و
در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/4/27 | نظر

بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی

شایسته وصف زبان کردگاری
نه درخور توصیف های اینچنینی

ده روز آغاز مرا حسن ختامی
یعنی دعای هر شبم را آمینی
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/4/27 | نظر

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو
پر می کشند گریه کنان تا دیار تو

هم ناله با دل همه?‌ آسمانیان
جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو

تنها نه لاله های دل داغدار ما
گلهای اشک چشم ملائک نثار تو
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/4/27 | نظر

من کیستم یگانه امید محمّدم
ناموس وحی و همسر والای احمدم
ام‌الائمه مادر ام‌الائمه‌ام
یعنی خدیجه دختر پاک خویلدم
روح بزرگ خواجه اسراست در تنم
گلخانـه بهشت رسول است دامنم

من بین دشمنان زره مصطفی شدم
بر بانوان معلم درس وفا شدم
گشتم چو پیش روی رسول خدا سپر
از چارسو نشانه سنگ جفا شدم
بـر پیکـرم بـه شوق دفاع پیامبر
سنگ جفا ز شاخه گل بود خوب‌تر


من پاسدار اشرف خلق دو عالمم
اسلام متکی شده بر عزم محکمم
همچون علی کنار محمّد ستاده‌ام
در سایه رسول خدا فوق مریمم
مریم حضـور مریم من می‌کند قیام
عیسی به یازده پسرم می‌دهد سلام

شخص رسول برده به تجلیل نام من
گیرد ز اعتبار و شرف احترام من
خلقت اگر سلام دهندم عجیب نیست
حتی خدا رسانده به احمد سلام من
سرتا قدم اگر چه وجودم مقدس است
بر من مقام مادر زهرا شدن بس است

پیش از نزول وحی خدا خوانده‌ام نماز
بردم رخ نیاز به درگاه بی‌نیاز
قرآن فرود نامده گفتم شهادتین
اسلام شد ز من، من از اسلام سرفراز
روز ازل کـه یـار رسـول خـدا شدم
سر تا قدم خدایی و از خود جدا شدم

پیغمبر است شاهد پاکی و عصمتم
بر سر نهاده خواج? کل تاج عزّتم
روزی که خاک حضرت آدم نبود گل
شد همسری خواج? لولاک، قسمتم
تنها نه از نساء رسول خدا سرم
جز دخترم ز کلّ زنان نیز برترم

زن‌های مکه یکسره از من بریده‌اند
دیگر ز خانه‌ام ز حسد پا کشیده‌اند
بر قلب من ز نیش زبان‌ها زدند نیش
هرگز مقام و منزلتم را ندیده‌اند
هر جا به غیر خانه من پا گذاشتند
حتی به وضع حملم تنها گذاشتند

تنها به حجره مانده و مأیوس از همه
دائم لبم به ذکر خدا داشت زمزمه
دیدم یکی ز مهر مرا می‌زند صدا
مادر منم که هم سخنم با تو، فاطمه!
مادر چرا غریبی من یاور توام
ریحانه رسول خدا دختر توام

مادر ز بی وفایی زن‌ها مکن گله
قابل نییَند تا به تو گردند قابله
با نصِّ «لایمسه الا المطهرون»
بین زنان مکه و ما هست فاصله
لبخند زن که دست خداوند، یار توست
مریم صفیّه آسیـه هاجـر کنـار توست

این بود قدر و منزلت و اقتدار من
تا مادریِ فاطمه شد افتخار من
ممنونم از رسول خدا و خدای او
بر فاطمه سلام خداوندگار من
«میثم» قصیده تو قبول رسول باد
زیبا سروده‌ای صله‌ات با بتول باد
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در چهارشنبه 90/5/19 | نظر

ای عزیز جان پیغمبر سلام
ای که بر زهرا تویی مادر سلام

سرور زنهای اهل جنتی
ای که تو مسند نشین عزتی

مات و مفتون شما عقل بشر
تا قیامت حرفتان نقل بشر

مدحتان گفتن نباشد کار ما
نام تو بالاتر از افکار ما

شد زبان الکن ز نام اطهرت
کی رسد زن در مقام اطهرت

مادر زهرایی و فخر زنان
دیگر همچون تو زنی بیند زمان؟

ای که دین با بخششت جاوید شد
ناامیدی ها همه امید شد

سختی دوران تحمل کرده ای
تلخ ها را همچنان مُل کرده ای

سنگر مستحکم پیغمبری
در وقایع هم رکاب حیدری

تو زنی اما به معنا شیر نر
بر پیمبر در حوادث چون سپر

تو وجودت مصطفی را ایمن است
دشمنی با هر که او را دشمن است

مونس درد و غم احمد تویی
در مصیبت همدم احمد تویی

روز محشر دستگیری می کنی
تو زنی اما امیری می کنی

این نفسها بی امان تقدیم تو
صدهزاران بار جان تقدیم تو

دل به پای مهر تو دادن خوش است
در ره عشق شما مردن خوش است

کن نگاهی تا ز شوقش جان دهم
هر چه می خواهی بگو تا آن دهم

یک نظر انداز بر احوال ما
جان بده بر این شکسته بال ما

در غمت سوز و گدازم را ببین
روی صورت غنچه اشکم بچین

حضرت زهرا عزادار شماست
صاحب ختم عزایت مصطفاست

در عزایت فاطمه بی تاب گشت
چشمه های اشک او پرآب گشت

مجلس روضه بپا شد وای وای
دل به یادت کربلا شد وای وای
***میلاد یعقوبی***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر

ای خریدار جان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر

احترام تورا نداشت دگر
در میان زنان پیغمبر

در حیات و ممات تو نفتاد
نام تو از زبان پیغمبر

ای جراغ همیشه تاریخ
در صف دودمان پیغمبر

بوجود تو افتخار کنند
همه جا خاندان پیغمبر

هستی خویش را فدا کردی
در ره آرمان پیغمبر

سر زد از مشرق گریبانت
کوثر جاودان پیغمبر

به علی و محمد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغرا


اولین زن توئی که قامت بست
به نماز پیمبر خاتم

یار احمد شدی که تا نشود
یک سر موی از سر اوکم

شوهرت کیست ؟ بهتر از عیسی
دخترت کیست؟ برتر از مریم

دامنت جای ذهره الزهرا
که بود نور نیر اعظم

مکه و صخره های ستوارش
طائف و نخلهای سر در هم

عاشق بردباریت همه جا
شاهد جانفشانیت همه دم

زخم پاهای زخم خورده او
یافت ازدست لطف تو مرحم

سر بلند از شهامت تو صفا
اشک ریز از مصائبت زمزم

به علی و محمد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغرا


خیمه عشق را عمود توئی
صفت مهر را نمود توئی

در کنار تمامی رحمت
مظهری از تمام جود توئی

فاطمه گوهر وجود بود
مخزن گوهر وجود توئی

اولین زن که از زبان رسول
سخن وحی را شنود توئی

اولین زن که با رسول خدا
به رکوع آمد و سجود توئی

با سلام پیمبری به رخش
اولین کس که در گشود توئی

مادری که چهار قابله اش
آمد از آسمان فرود توئی

منعمی را که با تهیدستی
کردگارش بیازمود توئی

آنکه در خانه بود و یک دم هم
غافل از رهبرش نبود توئی

باغبانی که شد گل یاسش
بین دیوار و در کبود توئی

به علی و محمد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغرا
***استاد سید رضا موید***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر

ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام
وی محمّد برده نامت را به لب با احترام
همسر و همسنگر و همگام با خیرالانام
سایه‌ات تا صبح محشر بر سر دین مستدام

ای شده وقف خداوند تعالی هست تو
وی تمام هستی خالق به روی دست تو


پاک‌تر از پرده بیت الهی دامنت
خلعت زیبای اُم‌المؤمنینی بر تنت
بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت
نقش لبخند نبی در «یا محمّد» گفتنت

کیست تا مثل تو بانو کُفو طاهایش کنند؟
کفـو طاهـا، مـادر ام ابیهـاش کنند؟


این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت
می‌سزد پیغمبر اسلام، همسر خواندت
نی عجب گر حیدر کرار، مادر خواندت
یا که جبریل امین زهرای دیگر خواندت

بین امت با وجود آن همه نعت و سپاس
ناشناسی ناشناسی ناشناسی ناشناس


ذات حق، داننده اسرار داند کیستی
هر که هستی احمد مختار داند کیستی
بعد احمد، حیدر کرار داند کیستی
فاطمه، آن عصمت دادار داند کیستی

ای درود آفرینش بر تو و بر شوهرت
وی سلام الله بر دامان زهرا پرورت


در مقام زن ولی مردانگی قانون توست
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست
بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست
هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست

مصطفی ز آغاز، یاری جز تو و حیدر نداشت
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت


این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین
از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین
راستی این است در اسلام، دین راستین

با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای


مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز
بر تو می‌بالد محمّد، بر تو می‌نازد حجاز
با محمّد خوانده‌ای پیش از شب بعثت، نماز

مـادر زهرا سلام الله بر جان و تنت
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت


کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامه ختم رسالت شد بر اندامت کفن

گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت
شد روان از دیده‌اش بر چهره اشک ماتمت


ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر
در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر
بر محمّد از همه زن‌های عالم خوب‌تر
مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر

بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست
بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست


ما به تو گریان، تو را لب در جنان پر خنده باد
همچو جان در قلب یاران خاطراتت زنده باد
شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد
منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد

جان شیرین محمّد در لب خندان توست
میوه‌های نخل «میثم» مدح فرزندان توست
****حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر

سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول
 که پرورش به روی دامن تو یافت بتول
 
ملائک‌اند به مدحت در آسمان مشغول
 امین وحی حقت کرده بر سلام نزول
 
سـلام ذات خـداوند و چارده معصوم
 به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم

 
 درود باد به روح و سلام بر تن تو
 حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو
 
بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو
 محیط پرورش فاطمه است دامن تو
 
به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟
 به غیـر تـو صـدف گوهـر محمّد کیست؟
 

خدای را به خدا لایق درودی تو
 به یاری نبی آغوش خود گشودی تو
 
دل از رسول خدا همچنان ربودی تو
 تمام لشکر ختم رسل تو بودی تو
 
تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی
 به حفظ جـان محمّد نثار جان کردی

 
تو بهترین زن روی زمینی ای مادر
 تو در جلال، جلال‌آفرینی ای مادر
 
تو مام همسر حبل‌المتینی‌ ای مادر
 تو مادر هم? مؤمنینی ای مادر
 
گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا؟
 زنـان دیگـر ختم رسل کجا تو کجا؟

 
تو آسمان فروزان یازده قمری
 تو از زنان همه انبیا به رتبه‌ سری
 
هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب‌تری
 زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری
 
مگـر نگفت نبـی بیـن همسـرانش بسـی
 که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی

 
سلام بر تو و روح بلند ایمانت
 درود بر تو و ایثار و عهد و پیمانت
 
بهار سبز گل عصمت است دامانت
 سلاله و پدر و مادرم به قربانت
 
به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت
 تـو را چـو فاطمـه ام‌الائمه باید گفت

 
تو مادر همه سادات عالمی بانو!
تو نور چشم رسول مکرمی بانو!
 
تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو!
 دوازده گهر نور را یمی بانو!
 
خدای را به دعا و نیاز می‌خواندی
 نزول وحی نبود و نماز می‌خواندی

 
سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمه‌ات
 سلام بر تو و روح بلند فاطمه‌ات
 
فروغ وحی عیان بود از مکالمه‌ات
 هزار عایشه کم از کنیز خادمه‌ات
 
همیشه شیفت? خصلت و صفاتت بود
 که سال حزن رسول خدا وفاتت بود


هنوز بوی خدا می‌دمد ز پیرهنت
 دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت
 
زهی جلال سلام خدا به جان و تنت
 که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت
 
گرفتـم آنکـه ز کوثـر دهـان خود شویم
 مرا چه زهره که اوصاف چون تو را گویم


وفات تو نبود کم ز صبح میلادت
 سلام بر تو و آباء پاک و اولادت
 
به شأن تو که بود رتب? خدادادت
 همین بس است که مولا علی‌ست دامادت
 
امین وحی، سلامت به احمد آورده
 که جز تو فاطمه را بر محمد آورده؟

 
که جز تو آورد از بهر مصطفی زهرا؟
 که جز تو دختر او هست زینب‌کبری؟
 
که جز تو قابله‌اش بوده مریم عذرا؟
 که جز تو شد سپر جان خواج? دوسرا؟
 
تویی که در رحمت فاطمه سخن می‌گفت
 سخـن ز سـر خداونـد ذوالمنـن می‌گفت


 به آن خدا که جهان وجود را آراست
 به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست
 
به فاطمه که به غیر از خدا ندید و نخواست
که زائر تو همان زائر رسول خداست
 
چو در ثنای تو گیرد به دست خویش، قلم
ز خـود گذشتـه و پـرواز می‌کند «میثم»

***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر

یچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست
یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

باید برای خانه ی تو زیر پایی شد
بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که
در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست
مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست

تو منت دین خدا بر گردنم هستی
آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی


ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه
ای جده ی شهر مدینه ؛ مادر مکه

ای که برایت حاجیان احرام می بندند
قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

تو مادری ات نیز بوی نوکری میداد
می خواستی باشی کنیز دختر مکه

تو زینب پیغمبری و سال های سال
سینه سپر کردی برای رهبر مکه

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت
تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

مکه مدینه نیست در آتش نمی افتی
کاری ندارد با تو  دیوار و در مکه

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

***علی اکبر لطیفیان***
***از شعر شاعر***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<