ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

عید غدیر - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :59
بازدید دیروز :36
کل بازدید ها :6106545

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

بریز ساقیا مرا مدام می به ساغرا
چه می که برزند به جان هزار شعله آذرا
چه آذری که نار طور ازو کمینه اخگرا
بریز هان بیار هی ببانگ چنگ و مزمرا
کی هی خورم به یاد او، تو هی بده مکررا

الا تو نیز مطربا بیار نای و چنگ و را
بساز ساز عشق را بسوز نام و ننگ را
به یک ترانه ام ببر ز لوح سینه زنگ را
اگر به جام ما زند فلک ز کینه سنگ را
بزن به جان وی زنی هزار شعله آذرا
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 93/11/21 | نظر

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر

با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر

بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 93/10/3 | نظر

ز طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟

ز خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى
که اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد

ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 93/6/14 | نظر

خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد

خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/8/2 | نظر

مولا برای از تو سرودن غزل کم است
تلمیح و استعاره ، مجاز و بدل کم است

باید برای مدح تو قرآن ناب خواند
شعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم است

آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/8/2 | نظر

کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم
سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/7/30 | نظر

ظهر غم بود و برکه هم تشنه
برکه‌ای که تب بیابان داشت

دل او مثل تکه های سفال
اشتیاق نماز باران داشت

ظهر یک روز آفتابی بود
برکه پلکی زد و نگاهش رفت
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/7/30 | نظر

منبری از خطبه های ناب خواند
در غدیر اسم علی را آب خواند

السلام ای آب دریای صمد
ای زلال قل هو الله احد

ای که می گردی شبیه انبیا
بر هدایت کردن قومت بیا
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/7/30 | نظر

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری می‌شناسیدش : علی ست (1)
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/7/30 | نظر

مینویسم غدیر از اول
از سراج المنیر از اول

تو همان مستجار هستی و من
من همان مستجیر از اول

دل به بیگانه ای نبستم من
بر تو بودم اسیر از اول
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/7/30 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<