ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

محرم - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :187
بازدید دیروز :495
کل بازدید ها :6143957

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم

راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/1/18 | نظر

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر
نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

یک شهر باید با نوای تو بگرید
هق هق کند با های های تو بگرید

آدم زمانی می شود روحش بهاری
که مثل باران در هوای تو بگرید
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر

چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در

گیرم از دست سنگ ها نشکست !!
چه کند بار شیشه اش با، در
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر

شبی ای کاش چشمم فرش می شد زیر پای تو
و من قربانی چشم تو می گشتم، فدایِ تو

به مژگان می زدم جارو کف کفش تو را امّا
به جنت هم نمی دادم، کفی از خاک پای تو
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر

ای شفایت آرزوی مرتضی
اشک تو آب وضوی مرتضی

داغت ای بانوی خانه سوخته
آتشی در جان من افروخته
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر

بی تو این شب، شبِ غم بار مرا می بیند
درد این درد چه بسیار مرا می بیند

جز تو یک شهر دلِ آزار مرا می بیند
چشمت انگار که این بار مرا می بیند

ولی انگار نه انگار مرا می بیند
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 92/1/14 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<