ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

شعر فاطمیه - زبانحال و غربت امیرالمومنین(ع) - محمد سهرابی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :65
بازدید دیروز :168
کل بازدید ها :6113469

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند

از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک
از بس که با غلاف به پهلوی در زدند

می رفت آب غسل نبی از کفن هنوز
کاین قوم، دل به آب برای گذر زدند

تا آمدم به خویش، جلالش کبود شد
بدسیرتان جمال مرا بی خبر زدند

هر قدر گفت دختر پیغمبرم مزن
اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

این جای دست های فلانی فقط نبود
این نقش را مسلَّم، چندین نفر زدند

تاریکِ روشن دم صبح است موی او
در شب چگونه خیمه سپاه سحر زدند

معنی ورشکسته چو خواهی، مرا ببین
 سرمایه ی امید مرا از کمر زدند
***محمد سهرابی***


نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<