دل من باز گرفته به حرم می آید
درد دلهاست که از چشم ترم می آید
باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک
لطف تو باز فقط در نظرم می آید
در همه زندگی از بی تو شدن می ترسم
که اگر دست نگیری به سرم می آید
ادامه مطلب...
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
ادامه مطلب...
چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام، صبح من آغاز می شود
پر می کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز می شود
ادامه مطلب...
تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا
وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم
حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا
جای تسبیح می تازه زمین میریزد
سر سجاده اگر که بتکانند مرا
ادامه مطلب...
نم نمک بوی بهاران میرسد
بوی سرسبزی ریحان میرسد
باز دل ها در تلاطم آمده
بار دیگر باز طوفان میرسد
باظهورش در کویر قم ولی
حلم و علم و فضل و عرفان میرسد
عیدی ام شکی ندارم امشب از
سوی آقای خراسان میرسد
ادامه مطلب...
بر در این خانه با دست تهی در می زنم
بی پر و بالم خدا را تا کجا پر می زنم
گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر
بوسه از روی ادب بر پای مادر می زنم
خاک راه دوست را بر چهره سازم آبرو
سنگ آل الله را بر سینه و سر می زنم
ادامه مطلب...
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از آن فرقه ی منافق داشت
ادامه مطلب...
به کودکان و زنان احترام می فرمود
به احترام فقیران قیام می فرمود
سلام نام همه انبیاست؛ او می گفت
سپس اشاره به دارالسلام می فرمود
کسی که در پی خورشید نیست از ما نیست
سحر می آمد و این را مدام می فرمود
ادامه مطلب...
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحه خطه سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
ادامه مطلب...
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!
غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
*
بغض هایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
ادامه مطلب...