ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حبیب - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :95
بازدید دیروز :162
کل بازدید ها :6143249

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

دل من باز گرفته به حرم می آید
درد دلهاست که از چشم ترم می آید

باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک
لطف تو باز فقط در نظرم می آید

در همه زندگی از بی تو شدن می ترسم
که اگر دست نگیری به سرم می آید
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر

چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام، صبح من آغاز می شود
 
پر می کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود
 
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز می شود
  ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر

تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا

وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم
حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا

جای تسبیح می تازه زمین میریزد
سر سجاده اگر که بتکانند مرا
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر

نم نمک بوی بهاران میرسد
بوی سرسبزی ریحان میرسد

باز دل ها در تلاطم آمده
بار دیگر باز طوفان میرسد

باظهورش در کویر قم ولی
حلم و علم و فضل و عرفان میرسد

عیدی ام شکی ندارم امشب از
سوی آقای خراسان میرسد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر

بر در این خانه با دست تهی در می زنم
بی پر و بالم خدا را تا کجا پر می زنم

گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر
بوسه از روی ادب بر پای مادر می زنم

خاک راه دوست را بر چهره سازم آبرو
سنگ آل الله را بر سینه و سر می زنم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در سه شنبه 92/6/12 | نظر

چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت

اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
 
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از آن فرقه ی منافق داشت
  ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/6/11 | نظر

به کودکان و زنان احترام می فرمود
به احترام فقیران قیام می فرمود

سلام نام همه انبیاست؛ او می گفت
سپس اشاره به دارالسلام می فرمود

کسی که در پی خورشید نیست از ما نیست
سحر می آمد و این را مدام می فرمود
  ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/6/11 | نظر

در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را

شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را

با رایحه خطه سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/6/11 | نظر

نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!

غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
*
بغض هایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/6/10 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<