ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

شعر ولادت حضرت معصومه (س) - علیرضا خاکساری - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :244
بازدید دیروز :445
کل بازدید ها :6112391

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

نم نمک بوی بهاران میرسد
بوی سرسبزی ریحان میرسد

باز دل ها در تلاطم آمده
بار دیگر باز طوفان میرسد

باظهورش در کویر قم ولی
حلم و علم و فضل و عرفان میرسد

عیدی ام شکی ندارم امشب از
سوی آقای خراسان میرسد

مژده ای دادند ای هم میهنان
خواهر سلطان ایران میرسد

شاه بانوی من است و سرخوشم
از بهشتش بوی سوهان میرسد

از سر دیوانگی حالم بد است
آرزویم یک سفر قم-مشهد است


مریم و حوا وهاجر آمده
نه غلط گفتم که بهتر آمده

عاشقانه باز هم دل میدهیم
دلبرانه باز دلبر آمده

اختیار آفرینش دست اوست
شافع فردای محشر آمده

مجتهده عالمه چون عمه اش
راوی الله اکبر ‌آمده

قاطعانه گویمت اغراق نیست
چون خود زهرای اطهر آمده

آسمانی ها همه کف میزنند
دختر موسی بن جعفر آمده

تربت پاکش حریم کبریاست
هستی سلطان علی موسی الرضاست


عشق هم با او تبانی میکند
سینه ها را آسمانی میکند

روز محشر روز رستاخیز هم
چادر او سایه بانی میکند

در مدینه همچو جد خود علی
با یتیمان مهربانی میکند

رونوشت دست خطش حجت است
جای بابا حکم رانی میکند

او کریمه است و زمهمانان خود
با کرامت میزبانی میکند

جای جایش خانه داری کرده است
جای جایش روضه خوانی میکند

رزق و روزی محرم میدهد
حال گریه اشک نم نم میدهد

 
دختری اعجوبه و زهراترین
در میان عالمین زیباترین

نطق او نطق علی مرتضاست
در بلاغت بهترین شیواترین

گفته ام در محضر اخت الرضا
السلام ای بانوی ایران زمین

روز اول با غبار راه او
گشته است آب و گل آدم عجین

دختر معصوم و خود معصومه است
به چه نامی به چه اسمی دلنشین

اوست که باب نجات عالم است
ریشه های چادرش حبل المتین

 زینب ثانی آل حیدر است
مثل زینب قصه اش درد آور است


 بهتر اینکه دیده اش دریا نشد
خیمه ی غم در دلش برپا نشد

خوب شد دردی به زانویش نداشت
خوب شد دیگر قد او تا نشد

خوب شد با قلب محزون و غمین
پابرهنه راهی صحرانشد

خوب شد جام شرابی را ندید
پای او بزم جسارت وانشد

روی ناقه هم حجابش حقظ شد
خوب شد چون زینب کبری نشد

 خوب شد دیگر نشد رویش کبود
خوب شد راسی به نی دورش نبود
***علیرضا خاکساری***


نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<