ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حبیب - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :87
بازدید دیروز :162
کل بازدید ها :6143241

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد

از صدای گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد
**
نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/7/12 | نظر

ناله وا جگر نزن اینقدر
جگرت را شرر نزن اینقدر

با صدای نفس نفس زدنت
پشت در بال و پر نزن اینقدر

بیشتر می زنند بر روی طشت
ناله بیشتر نزن اینقدر
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/7/12 | نظر

بوی ظهور می رسد از کوچه های ما
نزدیک تر شده به اجابت دعای ما

دیگر دو بال آرزویمان شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما

این هفته هم سه شنبه شب جمکران گذشت
پاسخ نداشت این همه ، آقا بیای ما
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/7/11 | نظر

ای کشتی نجات زمان کشتیم شکست
افتاده ام به ورطه گرداب خود پرست

در زیر تازیانه رگبار و صاعقه
پشتم خمید و رشته امید من گسست

دستم بگیر و ساحل امنی ببر مرا
می ترسم از تلاطم این موج های مست
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 92/7/10 | نظر

بختت نه سپید است و نصیبت نه سیاهی
محکوم به مرگی چه بخواهی چه نخواهی

کو عشق که ما را برساند به رسیدن
کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

آبی به شهیدان عطشناک ندادیم
مردند لب شط فرات آن همه ماهی
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 92/7/10 | نظر

نشسته ام که برای دلم هوار کنم
جواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم؟

اجازه هست بگویم چقدر خسته شدم
اجازه هست که نفرین به روزگار کنم؟

نگاه کن چقدر رنگ و روی من زرد است
چگونه این همه پاییز را بهار کنم؟
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/7/4 | نظر

آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است

آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است

آنکه نامش زِینِ اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 92/7/3 | نظر

کربلایم بُرد فریاد رسایش
سینی بدستی که من و جانم فدایش

وقتی میان کوچه ی ما راه می رفت
بوی محرّم پخش می شد با صدایش

او کوچه گرد کوچه های بُغض باشد
در شهر اربابی که می میرد برایش
<** ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/7/1 | نظر

به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی
به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارت نامه می خوانم  دلم از نور لبریز است
"اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم"
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/6/17 | نظر

دست مرا گرفت و به دست قلم گذاشت
حسی که باز پای مرا در حرم گذاشت

حسی که اشکوار به چشمم قدم گذاشت
تا ((اشفعی لنا))به لبم دم به دم گذاشت

پس از کنار حجره ی پروین که رد شدم...
بی اختیار شعر سرودن بلد شدم

ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/6/15 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<