اگر بریده بریده به لب سخن دارم
هزار لطمه ی ناگفته در دهن دارم
قسم به موی سپیدم سیاه شد روزم
چقدر حرف در این واژه "نزن" دارم
چهار ناخن سالم، سه تار موی بلند
دوتکه معجر و یک پاره پیرهن دارم
ادامه مطلب...
شنیدم از زبان نیزه ها قصد سفر داری
بگو در این سفر اصلا مرا مد نظر داری
تو تنهایی و من تنهاترم از تو در این دنیا
خدا را شکر مثل من در اینجا یک نفر داری
به لطف بوسه ات از روی نیزه مطمئن هستم
هوایم را از آن بالا پدرجان بیشتر داری
ادامه مطلب...
دو تا نهال دو تا سرو ایستاده شدند
دو خوشه ی نرسیده دو جام باده شدند
مقام زینب کبری ببین که این دو پسر
فقط به خاطر مادر امامزاده شدند
تمام آبروی باغبان همین دو گلند
که در حفاظت از باغ استفاده شدند
ادامه مطلب...
سوختیم از هق هقت از گریه هایت سوختیم
دور از دیدار امّا در هوایت سوختیم
باز با چشمانِ خود گشتیم دنبالِ شما
باز گم کردیم عطرِ ردِّ پایت سوختیم
ابنِ طاووس از مناجاتِ تو در سرداب گفت
رو زدن هایت شنیدیم از دعایت سوختیم
ادامه مطلب...
درونِ طالعِ امسالِ ما خدا بنویس
هر آنچه خیر که باشد برای ما بنویس
ببین گناه دلم را ز پا در آورده
برایِ این دلِ درمانده ام شِفا بنویس
درونِ دفترِ خود از میانِ منصب ها
همیشه روبرویِ اسمِ من، گدا بنویس
ادامه مطلب...
مرغ بسمل شده ای بال و پرش می سوزد
کودکی زندگی اش در نظرش می سوزد
دختری که وسط خیمه ای گیر افتاده
اولین شعله که آید سپرش می سوزد
سپرش سوخته و چادرش آتش گیرد
تا تکانی بخورد موی سرش می سوزد
ادامه مطلب...
دریا به موج زلف کمندش اسیر بود
آب شریعه تشنه ی کام امیر بود
مشکی به عمق دید حرم روی دوش داشت
حتّی فرات پیش نگاهش حقیر بود
یک آبگیر غلغله از روبهان پست
پیش یلی که اصل و تبارش ز شیر بود
ادامه مطلب...
نوجوان قبیل? خورشید
عالم دَهر مکتب توحید
آمده نیز? جمل در دست
سیزده شیشه عسل در دست
نام او چیست در عشیر? عشق؟
قاسم بن الحسن،نبیر? عشق
ادامه مطلب...
لاله در باغ خزان، برگ و برش کم می شد
شمع ویرانه فروغ سحرش کم می شد
پلک بی حوصله اش خواست بخوابد، ای کاش
اندکی هلهله ی دور و برش کم می شد
زخم پاهای ورم کرده اگر خوب نشد
لااقل کاش کمی درد سرش کم می شد
ادامه مطلب...
رفیق نیمه راه من رسیدی
تمام تکیه گاه من رسیدی
خوش اومدی خرابه ای باباجون
بین حالم خرابه ای باباجون
ز کربلا چه بی خبر بابایی
بدون من رفتی سفر بابایی
ادامه مطلب...