ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

میلاد حضرت علی (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :102
بازدید دیروز :291
کل بازدید ها :6115032

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

مولا برای از تو سرودن غزل کم است
تلمیح و استعاره ، مجاز و بدل کم است

قرآن ناب لایق وصف مقام توست
شعر و حدیث و قصه و ضرب المثل کم است

آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است

باید برای مدح تو از صبح بدر گفت
هیجای نهروان و شکوه جمل کم است

ای دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا برای شان تو تعبیر «یل» کم است

هر قدر هم که دم بزنم ای امیر عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است

شهره شده میان عرب تک سواری ات
آوازه های صاعقه‌ی ذوالفقاری ات


ای آفتاب علم و یقین یا ابوتراب
همواره در مدار تو دین یا ابوتراب

صبح نگات شمس ضحی یا ابالحسن
تار عبات حبل متین یا ابوتراب

از ابتدای خلقت خود کسب فیض کرد
در محضر تو روح الامین یا ابوتراب

مولای من ولایت تو از ازل شده
با روح و جان شیعه عجین یا ابوتراب

الطاف بی کران تو ای قبله گاه جود
می بارد از یسار و یمین یا ابوتراب

در رستخیز صبح قیامت برای ما
عشق تو است حصن حصین یا ابوتراب

با عطر و بوی هر نفست در مشام شهر
جاری شده ست خلد برین یا ابوتراب

چشمان روشن تو بهشت پیمبر است
اصلاً سرشت تو ز سرشت پیمبر است


تفسیر کن برای همه محکمات را
اسرار ناب آیه‌ی صبر و صلات را

مصداق بی بدیل «أولی الامر» روشن است
معلوم کرده ای یؤتون الزکات را

مولای من تمام صفاتت الهی است
آئینه ای تلألؤ انوار ذات را

شرط حیات طیبه نور ولایت است
از ما مگیر حضرت عشق این حیات را

با نعمت ولایتت آقا خود خدا
بی شک گشوده بر همه باب النجات را

یک لحظه در ولایت تو شک نمی کند
هر کس شنیده زمزمه‌ی کائنات را

تو آمدی کمی به زمین آسمان دهی
تا که تجلیات خدا را نشان دهی

تسبیح انبیاء معظم علی علی ست
نقش لب پیمبر خاتم علی علی ست

رمز نجات حضرت موسی میان نیل
فریاد استغاثه‌ی آدم علی علی ست

هر گوشه را که می نگرم ذکر خیر توست
آقای من عبادت عالم علی علی ست

رمز تقرب همه‌ی اهل کائنات
آوای هر فرشته دمادم علی علی ست

لبیک کعبه و حجر و مسجد الحرام
زیبا ترین ترنم زمزم علی علی ست

وقتی علی تجلی اسماء اعظم است
بی شک تجلیات خدا هم علی علی ست

تو آمدی و عزت توحید پا گرفت
نور خدا زمین و زمان را فرا گرفت


مستیم از زلالی جام غدیر خم
هستیم شیعیان امام غدیر خم

مولا شدن فقط و فقط شأن حیدر است
این است لحظه لحظه، تمام غدیر خم

بر مسلمین تمام شده نعمت خدا
در خطه ای شریف به نام غدیر خم

آری نظام ناب ولایت بنا شده
آری بنا شده ست نظام غدیر خم

معنا شده ولایت عام و ولی خاص
در واژه واژه خطبه‌ی تام غدیر خم

راه علی ست راه ولی فقیه مان
این است سرّ ناب پیام غدیر خم

ای نائب امام زمان ! جان فدای تو
آقا طنین فکنده در عالم صدای تو:

پویا ترین طریق حقیقت بصیرت است
گویا ترین پیام ولایت بصیرت است

ای تشنگان فیض حقیقی آفتاب!
تنها صراط صبح سعادت بصیرت است

جوینده‌ی حکومت مولای متقین!
شرط حلول روح عدالت بصیرت است

اینجاست سرّ معجزه‌ی خون هر شهید
شیوایی شکوه شهادت بصیرت است

در این غروب غیبت خورشید، ضامنِ
پیروزی حقیقی امت بصیرت است

در فتنه خیزِ عصر حوادث، طلیعه‌ی
صبح ظهور حضرت حجت بصیرت است

دلهای ماست گوشه‌ی محراب جمکران
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
***یوسف رحیمی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت
خورشید به دیدار جمال تو شتافت

مشتاق تو بود آنقدر دنیا که
در باز نشد، سینه ی دیوار شکافت
***
آمد که دهد به ماه و خورشید پناه
روشن شد از آیینه ی چشمانش ماه

دیوار شکست و عشق عالم آمد
در حلقه ای از نور و فرشته از راه
***
سرچشمه روشن جلال و جبروت
حیران کرامات نگاهت لاهوت

ای کاش که قسمت دل ما می شد
دریای کرم، قطره ای از آب وضوت
***
ما تشنه آفتاب چشمان توایم
محتاج تو و تکه ای از نان توایم

ای حضرت محراب، رجب تا رمضان
بالله قسم سه ماه مهمان توایم
***
تا در تن شعرهایمان، جان باقیست
تا خانه کعبه هست و ایمان باقیست

وقف تو تمام بیت ها، مصرع ها
تا جان به تن قافیه هامان باقیست
***
با آمدنت باب ولایت وا شد
توحید میان چشمهایت جا شد

تفسیر فقط ذیل نگاه تو رواست
قرآن بدون تو کجا معنا شد؟
***
امواج در اندیشه ی دریا شدنیم
در حسرت از نور سراپا شدنیم

چشمان امیدوار ما را بنگر
درخواست در امید امضا شدنیم
***
اثبات ولایت علی آسان است
چون شاهد ادعای ما قرآن است

در اصل طواف بی تولای علی
گردیدن دور پیکری بی جان است
***
بر حُسن تو دیده را گشودند همه
وقتی که تو بودی و نبودند همه

اینکه هدف از مدینه و مکه تویی
شعریست که شاعران سرودند همه
***حامد اهور***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

من همان زائری که می دانی
بیقرار از تب پریشانی

عابر کوچه های دلتنگی
خسته از روزهای حیرانی

مردی از خانواده سلمان
عاشقی از تبار ایرانی

تشنة یک نگاه دلجویت
تشنة آن شراب روحانی

در نگاهم عریضه ای دارم
که تو آن را نگفته می خوانی

ذره ای هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن


از نگاهت حیات می ریزد
سرّ صبر و صلات می ریزد

از تجلی روشن ذاتت
جلوه جلوه صفات می ریزد

دستگیر همیشة عالم
از رکوعت زکات می ریزد

از کراماتِ دست تو رزقِ
همة کائنات می ریزد

لب اگر واکنی زمین و زمان
هستی اش را به پات می ریزد

تشنة خاک بوسی نجفم
خاک راهت برات می ریزد

روز محشر ز تار و پود عبات
بادبان نجات می ریزد

همة عمر در پناه توام
شیعة مذهب نگاه توام


عشق و روح و روان پیغمبر
ماه هفت آسمان پیغمبر

با تو تکلیف عشق روشن شد
آفتاب جهان پیغمبر

تار موی تو عروه الوثقی
به تو بسته ست جان پیغمبر

ساقی کوثر رسول الله
پدر خاندان پیغمبر

جانشینی حق فقط با توست
که تو داری نشان پیغمبر

کوثر وصف تو شنیدن داشت
دم به دم از زبان پیغمبر:

«أنت خیر البشر» علی جانم
«من أبی قد کفر» علی جانم


کعبه و زمزم و صفا حیدر
مروه و مشعر و منا حیدر

قبلة مسجد الحرام علی
صاحب خانة خدا حیدر

شور اعجاز لیله الاسری
روشنی شب حرا حیدر

اولین یاور رسول الله
هستی ختم الانبیا حیدر

السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا حیدر

یثرب و کاظمین و سامرّا
نجف و طوس و کربلا حیدر

آیه آیه حقیقت جاری
کوثر و قدر و هل أتی حیدر

معنی روشن کتابُ الله
ای صراطُ السَّعادَه بابُ الله


روشنی عبادت زهرا
قامت تو قیامت زهرا

مات و مبهوت مانده جبریل از
بی کران ارادت زهرا

و غدیر نگاه روشن تو
بهترین روز حضرت زهرا

دیدنی بود در حمایت تو
آن همه استقامت زهرا

گفت مختص شیعیان تو است
روز محشر شفاعت زهرا

شور لبخند توست یا زهرا
ذکر سربند توست یا زهرا


تو همان کوثر کثیری که
با حق آنقدر هم مسیری که

رستگاری ما فقط با توست
و تویی بهترین امیری که

هل أتی شرحی از کرامت توست
من همانم همان اسیری که

به نگاهت پناه آورده
و تو مولای دستگیری که

دست من را رها نخواهی کرد
آری آنقدر سر به زیری که

باور تو برای ما سخت است
تو همانی همان دلیری که

ضربه هایش به روز بدر و حنین
افضلٌ من عبادت الثقلین


دشمنت گرچه بی عدد باشد
در مسیر تو هر که سد باشد

رشحة ذوالفقار تو کافی ست
گرچه عَمر بن عبدود باشد

پیش تو کمتر از پر کاه است
هرکه در قوم خود اسد باشد

اسدالله غالب میدان
شوکت تو الی الأبد باشد

ساحت حیدری چشمانت
دور از هر چه چشم بد باشد

تا همیشه امیر ما یکتاست
آنچنان که خدا أحد باشد

پهلوانی که هم ردیفت نیست
هیچ جنگ آوری حریفت نیست


جز ولای تو ائتلافی نیست
نور مطلق که اختلافی نیست

اعتقادات بی ولایت تو
به خدا جز خیال بافی نیست

پیرهن چاک عشق تو کعبه ست
بی شما قبله و مطافی نیست

عالمی بیقرار رجعت توست
آه شصت و سه سال کافی نیست

وقت مدح شما قلم لال است
ور نه تقصیر این قوافی نیست

شعرهایم اگر چه ناچیز است
دلم از عشق دوست لبریز است
***یوسف رحیمی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

علی کسی است که کوثر از او سبو دارد
جهان نظام خودش را فقط از او دارد

فقط به خاطر حُب و ولایت مولاست
اگر بهشت خداوند رنگ و بو دارد

علی کسی است که عالم گدای قنبر اوست
اگر چه گوشه پیراهنش رفو دارد

برای این که علی پا به سینه اش بنهد
خداست شاهد من کعبه هم وضو دارد

علی کسی است که هر شب کنار سجاده
بدون واسطه با دوست گفتگو دارد

ولادتش هدف کعبه را مشخص کرد
ز خاک پای علی کعبه آبرو دارد

علی که پشت نبردش زره نمی خواهد
اگرچه لشگری از سنگ روبرو دارد

رسید آن که خدا کعبه را به او بخشید
گه ولادت او کعبه مدتی خندید


رسید حیدر و این خاک نور باران شد
به یمن آمدنش عالمی مسلمان شد

همین که در وسط کعبه او تولد یافت
گلِ خدا شد و کعبه به پاش گلدان شد

تمام گرمی بازار حُسن یوسف بود
پس از علی چقدر نرخ یوسف ارزان شد

علی قدم زد و خورشید زیر پای علی
ز خاک سر زده و آفتاب گردان شد

امام کعبه رسید و به یمن آمدنش
سرود روی لب مصطفی علی جان شد

برای آمدنش کعبه پیش دستی کرد
و سینه چاکی او زودتر نمایان شد

اگرچه قنبر او پادشاه قلب من است
ولی گدای علی هر که گشت سلمان شد

لبش که وا شد و ‌ذکر خدا به لب آورد
زمین نه عالم هستی بهشت عرفان شد

علی امام من است و منم غلام علی
علی برای تمامی خلق سلطان شد

به نام شیر خدا لا اله الا الله
پس از رسول مکرم علی ولی الله


ولای شیر خدا آخرش ثمر دارد
چرا که حب علی روی دل اثر دارد

تمام لشکر دشمن به خاک می ریزند
اگر اراده کند ذوالفقار بردارد

تمامی غزوات رسول شاهد بود
میان لشکر اسلام علی جگر دارد

ز ضربه های سر ذوالفقار معلوم است
ید الله است علی واقعاً هنر دارد

علی نیاز به خوُد و زره نخواهد داشت
چرا که از پر و بال ملک سپر دارد

اگر شکست نخورده ز جنگ برگشته
دعای فاطمه اش را به پشت سردارد

شجاعتش به کنار او معلم فضل است
به این دلیل که مثل حسن پسر دارد

ز چشم او همه عرش نور می گیرند
چرا که دامن او حضرت قمر دارد

بگو به مردم عالم بیاورد یک بار
شبیه زینب او کسی اگر دارد

حسین اوست بهشتم تمام زندگیم
من از گدایی مولا در اوج بندگیم


من از قدیم به این خانواده عبد درم
فدای محسن او صد هزار چون پسرم

تمام هستی خود را فروختم دیروز
که نذر آمدنش قد کعبه گل بخرم

دوباره زائر میخانه ی نجف شده ام
فتاد باردگر سوی صحن اوگذرم

بخاطر همه چیز از خدام ممنونم
که یا علیست نمازم دعای هرسحرم

بدون راه نجاتی به برکت مولا
خدا گواست در آماج کوهی ازخطرم

گه ولادت من با طنین یا حیدر
گره زده دل من را به صحن او پدرم

امام حضرت زهرا امیر ملک ولا
فدای این همه لطف و صفات چشم ترم

شبی که بر لب من ذکر حیدری دادند
همین که گفتم علی حکم نوکری دادند

***مهدی نظری***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

از عالم بالاست بنیانی که من دارم
یعنی همین روح مسلمانی که من دارم

گر سجده بر تولیت آدم نمی‌کردم
آدم نمی شد خاک انسانی که من دارم

شیر حلال مادران این قبیله‌هاست
در سینه‌ام مهر فراوانی که من دارم

نابرده رنجی گنج‌هایی را به ما دادند
از سفره? مولاست این نانی که من دارم

این کیست که از مقدمش خورشید می‌ریزد
آتش پرست اوست سلمانی که من دارم

در کشمکش های بلند ذوالفقاری‌اش
مانده است گیسوی پریشانی که من دارم

در خانه? ما سفره? گندم مَیَندازید
دنبال نان جوست مهمانی که من دارم

با ما نشستن آن قدر چیز بعیدی نیست
با هر گدایی هست سلطانی که من دارم

ما را به جرم عشق در بازار بفروشید
ما را به پای حیدر کرار بفروشید


نه میل پروازی و نه اصلاً نه بالی بود
نه حرفی از بالا نه حرفی از کمالی بود

باران نمی‌آمد زمین نم پس نمی داد و ...
سر تا سر شبه جزیره خشکسالی بود

ماها نبودیم و ندیدیم آن زمان‌ها را
یعنی نمی‌فهمیم که دنیا چه حالی بود

محراب ها، سجاده‌ها بی راهه می‌رفتند
اصلاً تمام جاده‌ها سمت خیالی بود

آن روزها کعبه فقط بت خانه‌ای بود و
بت ها خدا و، جای ابراهیم خالی بود

آیا خدای بی علی اصلاً جلالی داشت
روی زمینِ بی علی آیا جمالی بود

آن روزگاران حرفی از یارب نبود اما
در پشت کعبه صحبت مولی الموالی بود
**
از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد
دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد

هم آسمان اول خاکی نشین ما
هم آسمان هفتم بالا علی دارد

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود
ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد

عشاق محتاجند این که مال هم باشند
آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

آتش نمی گیرد گلستان وجودش را
هر آن کسی که با علی و یا علی دارد

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌خواهم
گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر
هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد
هر علی ابن ابیطالب نجاتش داد


این کیست که دارد پُر از پَر می کند ما را
در صحن ایوانش کبوتر می کند ما را

این کیست که مهرش حلال نطفه‌های ماست
با مهر خود پاک و مطهر می کند ما را

این کیست که در مسجد هر جمعه? کوفه
دارد برای خویش منبر می کند ما را

نهج البلاغه می‌شود بالای منبرها
پایین منبرهاش دفتر می کند ما را

این کیست که با حرف های آسمانی‌اش
مقداد و سلمان و ابوذر می کند ما را

یک روز می‌آید که با چشمان دل تنگش
همسایه? زهرای اطهر می کند ما را

دورش نمی‌اندازد آن را که مقیمش شد
خواجه اگر مولاست، قنبر می کند ما را

ما شیعه? دور و بر مرد نجف هستیم
ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم


با نام تو در ناتوانی‌ام توانی هست
در پیری‌ام با مهر تو میل جوانی هست

روح تنزّل کرده‌ات این قدر بالا بود
آیا برای اوج تو اصلاً مکانی هست

در کعبه و در خانه? پیغمبر و در عرش
هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد
ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست

میل یتیم کوفه بودن می کنم امشب
هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست

ای پیر نخلستان نشینم، همنشینم باش
یک شب بیا در خانه‌ام یک تکه نانی هست

هر جا که تو قاری قرآن می‌شوی آقا
نذر لب تو بوسه‌های دوستانی هست

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست
بی احترامی‌های چوب خیزرانی هست

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن
وای از حضور خیزران، وای از لب و دندان


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

ما از قدیم شهره افلاک گشته ایم
زمزم نخورده ایم ولی پاک گشته ایم

قالو بلی نگفته اسیر کسی شدیم
آری به پای مقدم او خاک گشته ایم

ما را درون ظرف ولا نرم کرده اند
آن جا جدا ز هر خس و خاشاک گشته ایم

ما خاک بوده ایم و مبدل به گل شدیم
با قطره های کوثر نمناک گشته ایم

با نام او خدا به گل ما دمیده است
قدریم و برتر از همه ادراک گشته ایم

با لطف حق ز عالمیان سر شدیم ما
از شیعیان حضرت حیدر شدیم ما


اول تو نور بودی و شمس الضحی شدی
با نام خویش زینت عرش خدا شدی

می خواست تا که مثل خودش در زمین نهد
تو آمدی و آینه کبریا شدی

پای تو حیف بود که روی زمین رسد
کعبه شکاف خورد و در آن پاگشا شدی

جنگیدی و خدا به تو لاسیف گفته است
یعنی که تو برای خدا لافتی شدی

بلغ رسول آمد و اکمال دین نمود
تو جانشین شدی وصی مصطفی شدی

بعد از نبی امیر همه مؤمنین شدی
اما غریب گشتی و خانه نشین شدی 

بی تو قلم به صفحه انشا نمی رود
هر قطره? چکیده به دریا نمی رود


تنها فقط نه ماه و ستاره در آسمان
خورشید هم میان ثریا می رود

مجنون اگر که نام تو یک بار بشنود
با الله قسم که در پی لیلا نمی رود

هر کس که نیست در دل او بغض دشمنت
نامش میان نام احبّا نمی رود

احمد گرفت دست تو را آسمان و گفت
دستی به روی دست تو بالا نمی رود

این باعث قبولی امر رسالت است
مرز میان مؤمن و کافر ولایت است


«دستی که پیش خانه مولا دراز نیست
در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست»

حتی میان جمع محبین نمی رود
هر کس که در مسیر ولایت بساز نیست

این معنی درست و ظریف ولایت است
یعنی که روی حرف ولی اعتراض نیست

هر کس که بغض دشمن مولا نداشته
جایی به غیر دوزخش او را مجاز نیست

از این طرف هم هر کسی افراط می کند
فرمود امام صادق، او اهل راز نیست

امری که از سریر ولایت نزول کرد
باید بدون چون و چرایی قبول کرد


یادت به قلب مرده من جان شود علی
در این کویر تشنه چو باران شود علی

تنها به گوش چشم ابوفاضلت ببین
عالم همه ابوذر و سلمان شود علی

عدل تو عین عدل خدا عدل محشر است
تا ذوالفقار دست تو میزان شود علی

قرآن روی نیزه صفین باطل است
تو آیتی و حرف تو قرآن شود علی

دشمن ترین دشمن تو وقت احتضار
بر محضر تو دست به دامان شود علی

وقت رکوعت آمده ام پس شعف بده
امشب برات کرب و بلا و نجف بده

***محمد علی بیابانی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
آمر امر الهی شاه دین‌پرور علی است

ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بی‌حد و بی‌مر علی است

ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تیغ‌آور خسرو مستغنی از لشگر علی است

ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم
ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است

ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است

ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق
حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است

خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار
خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است

د داماد نبی دست خدا دارای دین
داعی ایجاد موجودات از داور علی است

ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است

ر رفیع‌القدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است

ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین
زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است

س سعید و سید و سرور سلونی انتساب
سرّ لا رطب و لا یابس سَر و سرور علی است 

ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف
شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است

ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است

ض ضرغام شجاعت پیشه‌ی روشن ضمیر
ضاربی کز ضربش المضروب لایُخبر علی است

ط طبیب طبع‌دان مطلوب ارباب طلب
طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است

ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است

ع عین ‌الله و علی جاه و علّام الغیوب
عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است

غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین
غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بد گوهر علی است

ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم
فارِس میدان مردی فاتح خیبر علی است

ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار
قاضی روز قیامت خواجه‌ی قنبر علی است

ک کنز علم ما کان و علوم ما یکون
کاشف سرّ و علن از اکبر و اصغر علی است

ل لطفش شامل احوال کل ما خلق
لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است

م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علی است

ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است

و واجب منزلت ممکن نما والا گهر
واقف از ما وقع و از ما وقع یک سر علی است

هـ هو الهادی المضلین فی الصراط المستقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است

ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او
یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است

آدم و نوح سلیمان و خلیل بی‌خلل
موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است

جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی
مِی علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است

گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری «صغیر»
یاور خلق جهانی گر تو را یاور علی است
***محمد حسین صغیر اصفهانی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

امشب سخن به مدح تو آغاز می کنم
لب را به نام نامی تو باز می کنم

در هر زمان که دم ز ولای تو می زنم
بر خَلق آسمان و زمین ناز می کنم

مِهر شما معرّف ایمان من بُوَد
ایمان خویش بر همه ابراز می کنم

وقتی زبان، فضائلتان را بیان کند
خود را به پیش چشم تو ممتاز می کنم

آرامش همیشگی ام ذکر "یا علی" ست
با "یا علی" به سوی تو پرواز می کنم

با نام تو تصرّف عالَم نموده ام
آری به نام توست که اعجاز می کنم

شکر خدا ز روز ازل شیعه ی توأم
حبّ تو را به قلب خود احراز می کنم

هرگز من از مسیر خوارج نمی روم
خود را ز دشمنان تو افراز می کنم

ما را به نام ساقی کوثر نوشته اند
یعنی غلام حضرت حیدر نوشته اند

اسرار آفرینش عالَم، تویی علی
مشکل گشای عالم و آدم، تویی علی

زنگار غم ز چهره ی احمد زُدوده ای
شادی قلب حضرت خاتم، تویی علی

سر رشته ی امور دو عالم به دست توست
فرمانروا و صاحب پرچم، تویی علی

عرش خدا به نام تو زینت گرفته است
تاج عظیم عرش معظّم، تویی علی

کعبه به دور نام "علی" می کند طواف
حفظ حریم بیت مکرّم، تویی علی

با ذولفقار چون که به میدان قدم نهی
حرز نجات دشمنت آن دم، تویی علی

با رعد و برق تیغ تو دشمن امان نداشت
فرمانروای خطّ مقدّم، تویی علی

حبّ تو باغ جنّت و بُغضت جهنّم است
قسمت اگر بهشت و جهنّم، تویی علی

مِهر تو را به مِهر درخشان نمی دهم
کوی تو را به جنّت و رضوان نمی دهم 

خورشید پر فروغ ولایت، ابالحسن
الحق تویی چراغ هدایت، ابالحسن

راه نجات ارض و سمایی بدون شک
عالَم بُوَد به زیر لوایت، ابالحسن

نفس نفیس خاتم پیغمبران تویی
لایق شدی برای وصایت، ابالحسن

در لیلة المبیت عیان شد وفای تو
مدح تو را نموده خدایت، ابالحسن

معراج بی نظیر محمّد بهانه بود
او تشنه بود به لحن صدایت، ابالحسن

ای هم تراز خلقت نوری فاطمه
زهرا همیشه پای به پایت، ابالحسن

روز جزا که «یوم یفرّ مِنَ الاخیست»
مهرت کند همآره کفایت، ابالحسن

صحن و سرای تو به خدا جنّت من است
از این که من غلام توأم، عزّت من است
***محمد فردوسی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

هر کس که به سودای علی سر دارد
آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

جای عجبی نیست به استقبالش
دیوار دل کعبه ترک بر دارد

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد
از شدت عشقی که به حیدر دارد

بر روی لبش معجزه ی قرآن و
گل بوسه ز لب های پیمبر دارد

فرمود حلال زاده باشد بی شک
هر کس به ولایت تو باور دارد

با دشمن او بگو رهایم سازد
دست از سر و احوال دلم بر دارد

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید
من حیدریم سر به سرم نگذارید

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست
خورشید تلالوئی ز چشمان شماست

دل تنگ صدایتان شده جبرائیل
وابستگی اش به صوت قرآن شماست

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم
کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

اوجم بدهید این زمین خورده ی تان
محتاج به پینه های دستان شماست

بابا... دل من مثل یتیم کوفه
در حسرت یک تکه ای از نان شماست

نعلین و لباس وصله دارت آقا
از روی تواضع فراوان شماست

ای همدم نا شناس نخلستان ها
ای غربت محض!!! مرد مردستان ها

ای رزق زمین و آسمان از کرمت
عیسی شده احیا ز مسیحای دمت

با یک نگهت پر از اجابت کردی
هر کس که دعا کرد به زیر علمت

ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه
صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت

از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد
ای خلقت آفرینش از لطف کمت

بر روی لب تمام ایرانی ها
این بیت شده اذن دخول حرمت

مرغ دل من چه خوش هوایی دارد
ایوان نجف عجب صفایی دارد

ای راه سعادت ای امیر دل خواه
ای بر همه ی علوم عالم آگاه

تنها تو به اندازه ی زهرا بودی
زین رو تو شدی برای بانو همراه

در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت
لا حول و لا قوه الا با الله

رو بند بزن که چشم زخمت نزنند
تا آمدنت نشسته ام چشم به راه

ای فاتح خیبر و حنین خندق
پشت تو شکسته از بلایی جان کاه

احساس غریبی مکن امشب با ما
ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه

وقتی که لحد به روی زهرا می چید
تشیع جنازه ی خودش را می دید
***هاشم طوسی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

ساقی به پیاله باده کم می ریزی
این میکده را چرا به هم می ریزی؟!

از گردش ساغرت شکایت دارم
آسوده بریز! بنده عادت دارم

با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم
سجاده و تسبیح و قدح می خواهم

ما قوم عجم به باده عادت داریم
بر پیر مغان «علی» ارادت داریم

بر طایفه مان نگاه حق معطوف است
میخانه ی شهر طوس ما معروف است

من اهل ری ام؛ مست ولی اللهم
یک خمره میِ سفارشی می خواهم

در روز ازل که دل به آدم دادند
فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند

فریاد زدم علی - پناهم دادند
این گونه به این میکده راهم دادند

با دیدن این شوق عنایاتی کرد
لبخند علی مرا خراباتی کرد

من مستِ مِی ابوترابم یک عمر
سر زنده به نشئه یِ شرابم یک عمر

یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست
در مذهب ما حلال تر از مِی نیست

جامی بده لب به لب، خرابم ساقی
از مشتریان خوش حسابم ساقی

ساقی بده باده ای که گیرا باشد
از خُم کهنسال تولا باشد 

ساقی بده باده ای که روشن باشد
خوش رنگ و زلال و مرد افکن باشد

زُهاد پر از افاده را دل خور کن
با نام خدا پیاله ها را پر کن

بد مستیِ من قصه ی پر دنباله است
زیرِ سرِ باده ای صد و ده ساله است

این بزم مرا اهل سخن می سازد
تنها مِی کوثری به من می سازد

من معتقدم باده سرشتی دارد
انگور نجف طعم بهشتی دارد

می داخل خُم سینجلی می گوید
قُل می زند و علی علی می گوید

هُوهُویِ تمام خمره ها را بشنو
تفسیر شگرف «هل اتی» را بشنو

با تلخی این دُرد، رطب می چسبد
با حال خوشم توبه عجب می چسبد

گویم به تو حرف عشق بی پرده علی
این شور، مرا به رقص آورده علی

با غصه و غم عجب وداعی  دارم!
سرمست توام! چه خوش سماعی دارم!

هوُ هوُ نکنم؛ جنون مرا می گیرد
این دل به هوای کربلا می گیرد

دیوانه ترم نکن، کجا می کِشیم!؟
سمت حرم دوست چرا می کِشیم؟

تا طور کشانده ای، عصا می خواهم
یک تذکره یِ کرببلا می خواهم
***وحید قاسمی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<