ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

میلاد حضرت علی (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :135
کل بازدید ها :6117532

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

ما عاشقیم و تا به قیامت یگانه ایم
ما از ازل برای ابد عاشقانه ایم

ما موج می زنیم به طوفان عاشقی
دریای احمریم ولی بی کرانه ایم

آواره ایم خانه به دوشیم بی کسیم
ما چون کبوتریم که دنبال لانه ایم

دلبر نگاهمان نکند گریه می کنیم
چون خواب کودکانه پی هر بهانه ایم

حتی برای بودن ما آیه آمده است
ماها یتیم و سائل این آستانه ایم

ما را خدا ز خاک بنی هاشم آفرید
پس تا ابد برای همین جاودانه ایم

با عشق می پریم پر و بالمان دهید
اشکی برای گریه امسال مان دهید


گنبد نشان بده که برایت کبوتریم
جلد حرم شدیم برای تو می پریم

ما مومن نفوذ نگاه شما شدیم
یک لحظه بی نگاه شما باز کافریم

دور از شما شمایل مرداب می شویم
وقتی کنار دست شماییم کوثریم

تو مالکی و ما همگی بنده توایم
تو حیدری و ما همه از نسل اشتریم

تبعیدی توایم به صحرا رسیده ایم
آقا اگر قبول کنی ما ابوذریم

یک شب به قوم و خویش خودت سر نمی زنی
دینی اگر حساب کنی ما برادریم

بالا پریده ام پر و بال مرا بچین
خیلی بزرگمان بکنی تازه نوکریم

ما سائلیم وقت رکوعت رسیده ایم
انفاق کن ولی خدا یا اباالکریم

ما بنده زاده ایم تو چاکر قبول کن
از نسل قنبریم تو قنبر قبول کن 


غم در کنار چشم شما شاد می شود
یعنی خرابه ها به تو آباد می شود

دنیا به یمن روی شما در تحرک است
حتی نسیم هم ز شما باد می شود

چشمت خم شراب ولی کندوی عسل
باده فروش عشق تو قنّاد می شود

آواز خوان دکّه خیاطی محل
با یک نفس ز کام تو ارشاد می شود

هر کس اسیر عشق تو بود است یا علی
از قید و بند عالمی آزاد می شود

شاگرد روز اول درس محبتت
با اولین کلام تو استاد می شود

با یک اشاره ات همه شمشیر می کشیم
وقتی که پیر حضرت مقداد می شود

حالا مرید صبر توام یا باالحسن
 ای پیر درد و غصه و غم یا ابالحسن


ای کعبه از حضور شما مفتخرترین
مکه به یمن شخص شما معتبرترین

کعبه برای روی شما سینه اش شکست
تو قلب شهر مکه شدی یا جگرترین؟

قبل از نزول، ترجمه مومنون شدی
در آیه های حضرت حق مستقرترین

پیروز تا همیشه? هر غزوه احد
ای سینه ات برای محمد سپرترین

از بس علاقه داشت محمد به روی تو
داماد او شدی و برایش پسرترین

هر روز ما برای شما جشن می شود
هر روز ما برای شما ای پدرترین

آواره بوده اند چه بسیار در پی ات
ما هم برای عشق شما در به در ترین

امشب بیا و آیه ای از مومنون بخوان
حزب خدا شدی و هم الغالبون بخوان

***سید محمد حسینی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

رمز حیات، قبضه شمشیر مرتضاست
هفت آسمانیان، همه تسخیر مرتضاست

قرآن؛ زلال آینه، تصویر ناب؛ اوست
هر آیه آیه؛ آینه، تفسیر مرتضاست

جنات عدن، روضه رضوان، بهشت قرب
در سایه سار شاخه? انجیر مرتضاست

این که خدا به دیده مردم بزرگ شد
تأثیر جاودانه تکبیر مرتضاست

صبرش شبیه ضربه خندق ستودنی ست
آری؛ بقاء شیعه به تدبیر مرتضاست

سلطان عشق..! حضرت والا مقام ها...!
تسیلم تو، شکوه تمام سلام ها

ای میوه رسیده باغ خدا علی
آب و غذای سفره اهل ولا علی

بدر و حنین و خیبر و خندق که جای خود
تنزیل آیه های علق در حــرا ... علی

سـّر عظیم لیلة الاسراء؛ عروج بود
من نفـْس ظاهری محمد الی...علی

تفسیر ناب سوره توحید ؛ می شود...
...تلخیص در عبارت یک جمله  "یـا علـی"

با نوح و با کلیم و مسیحا و با کلیـم
هر جا تو دیده می شوی در هر کجا علی

تو در کمال مطلق و انسان کاملی
در مشکلات سخت؛ تو حلّ المسائلی

چیزی شبیه رایحه ای می وزید و رفت
شب ها به شانه؛ نان و رطب می کشید و رفت

افسوس قدر و منزلتش را نداشتند
تا در جوار کوثر خود آرمید و رفت

زهرا همان علی و علی نیز فاطمه است
شکر خدا فراق به پایان رسید و رفت...

مردی که شاهد صدمات مدینه بود
یک روز مرد... و در سحری شد شهید رفت

گر چه کنار بسترش از مردها پر است
اما؛ دریغ محسن خود را ندید و ... رفت

غیر از علی به عام امکان مدار نیست
خلقت بدون اسم علی استوار نیست
***یاسر حوتی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

جان را به یک اشاره مسخّر کند علی
دل را به یک نظاره منوّر کند علی

ایجاد گل ز شعله آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی

بر کائنات جود مکرّر کند علی
****
او را سزد به خلق امیری و رهبری
او آورد عدالت و قسط و برابری

تیغش رسد به چرخ گه رزم‌آوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری

یک لحظه فتح قلعه خیبر کند علی
****
افلاک را مهار کند با نظاره‌ای
بی‌مهر او به چرخ نتابد ستاره‌ای

نبود به دهر منقبتش را شماره‌ای
ابلیس را به بند کشد با اشاره‌ای

یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
**** 
پیغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش

مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
****
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را

تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را

با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
****
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حمله‌اش قضا و قدر می‌کند حذر

شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
****
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش

اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش

این گوی خاک را به جهان زر کند علی
****
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر

از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر

با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
****
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند

در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
****
طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت

از جبرئیل نغمه «الا علی» شنفت
در لیلة المبیت به جای رسول خفت
تا جان خود فدای پیمبر کند علی
****
شاهی که هست و بود به دستش مسخر است
با یک فقیر زندگی او برابر است

از بس که در خلافت خود عدل‌گستر است
سهم عقیل را که بر او خود برادر است

با سهم یک فقیر برابر کند علی
****
روزی که از خطای همه پرده می‌درند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند

دل‌ها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند

سیرابشان ز چشمه کوثر کند علی
****
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختیار مکان داده لامکان

گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت می‌توان

افلاک را هماره مسخّر کند علی
****
دین یافت از ولادت شیر خدا کمال
بی‌مهر حیدر است مسلمان شدن محال

عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عین بندگی به خداوند ذوالجلال

اعجاز، همچو خالق داور کند علی
****
آدم سرشته شد گلش از خاک پای او
کس را چه زهره تا که بگوید ثنای او

مداح او کسی است که باشد خدای او
اکسیر معرفت طلب از کیمیای او

شاید مس وجود تو را زر کند علی
****
دنیا ندیده مثل علی راست قامتی
در هر دلی بپاست ز شورش قیامتی

هر نقطه را بوَد ز ولایش علامتی
هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی

جود از نیاز خلق، فزون‌تر کند علی
****
دل از خیال منظر حسنش صفا گرفت
باید از آن جمال نشان خدا گرفت

حق از نخست، عهد ولایش ز ما گرفت
روزی که تیرگی همه جا را فراگرفت

ما را شراب نور به ساغر کند علی
****
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هر کس به حشر می‌دروَد هر چه را که کشت

بخشنده می‌شوند همه کرده‌های زشت
روید ز شعله‌های جهنم گل بهشت

گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
****
مهر قبول توبه آدم به نام اوست
موسی به طور همسخن و همکلام اوست

از قله‌های وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست

تا در نظام خود چه مقدّر کند علی
****
مدح علی است کار خداوند ذوالجلال
اینجا تمام عالم خلقت کرند و لال

بی‌لطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«میثم» چو دم زنی ز ثنای علی و آل

هر دم تو را عنایت دیگر کند علی
***اشتاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما

نگاه می کنم این جا به رد پای شما
و می رسم به خدا ، تا خدا،... خدای شما

که آفرید شما را زمین هوایی شد
و کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد

و بال هور و ملک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنا شد

ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا

شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند

شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل میداند

که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:

رقم زده است خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی

ملک نشسته دو زانو به احترام علی
«علی امام من است و منم غلام علی»

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسم داشت
و با صدای شما با نبی تکلم داشت

کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد

شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عمر بن عبدود باشد
***مجید تال***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

بیکرانه ها پر شد لامکان نوشت علی
با هر آنچه که می شد با همان نوشت علی

با قلم نوشت علی با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت در توان نوشت علی

روی صورت انسان روی جان نوشت علی
با غبار او روی چشممان نوشت علی

آنقدر نوشت از او تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ذکر عاشقان هو شد

پس دو مرتبه روی صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی قسمتم نوشت علی

در رگم که جاری شد غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم همتم نوشت علی

تا کمی ضعیف شدم قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم عزتم نوشت علی

پس خدا خودش روی قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبز هیئتم نوشت علی

آنقدر نوشت علی روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد خانه ی بهشت من


روز اول خلقت با علی حساب شدم
در قنوت او بودم تا که مستجاب شدم

زیر پای او ماندم تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید تا که آفتاب شدم

آنقدر که او تابید از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش من هم انتخاب شدم

آنقدر نگاهم کرد تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ماندم و شراب شدم

مِی شدم پیاله شدم مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم در علی مذاب شدم

می نویسم از عشقم می نویسم از دردم
غیر دور چشمانش هیچ جا نمیگردم

توی محفل ذکرش دُرِّ ناب می ریزند
پای هر علی گفتن هی ثواب می ریزند

روی ما فرشته ها هی شراب می ریزند
توی جام خالی ما هی شراب می ریزند

روی چشممان خاک بوتراب می ریزند
در شب سیاه ما آفتاب می ریزند

روی ما دعاهای مستجاب می ریزند
در حساب فردامان بی حساب می ریزند

کبریا که می بخشد این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت لااله الا هو...
***رحمان نوازنی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

مجنونتان شدیم که لیلای مان شوید
سربارتان شدیم که صهبای مان شوید

تشبیه می کنیم شما را به کعبه تا...
محرابمان شوید و مصلّای مان شوید

آن کعبه ی «یُزار» اگر چه «وَ لا یَزُور»
آن سعی مروه های مُصفّای مان شوید

دیگر شکاف کعبه عجیب و غریب نیست
وقتی دلیل قلب و تَرَک های مان شوید

ما نیل تشنه ایم و گرفتار قبطیان
با کوثری دوای تلذّای مان شوید

آن دم به روز واقعه چون مسجد الحرام
با آن عصا به ما زده موسای مان شوید

ما را تبار عار یهودا تباه کرد
شمعون با وفای مسیحای مان شوید

تحریر و و نَسخ و ثُلث و چلیپای مان شوید
خطّ شکسته نه که معلّای مان شوید

اوّل ضمیر اشرفِ مفرد نبی، شما...
والا ضمیر ناب مثنّای مان شوید

هو هو زنان باطل صوفی به ما چه کار؟!
تا «إهدنا الصّراطِ» سویدای مان شوید

با ذوالفقار صف شکن خیبر و اُحُد
در جزر و مدِّ هیمنه، هَیجای مان شوید

«قَوِّ» علی به خدمت خود این جوارحم
«وَ اشْدُدْ عَلَی العَزیمه» ی اعضای مان شوید

آسان نمی شود ز شما گفت یا شنید
حتّی اگر جواب معمّای مان شوید

مَجلای منجلیِّ جلال و جمال حق
ذکر تجلّیات مجلّای مان شوید

از مصطفی و فاطمه و شُبَّر و حسین
آیینه ای به منظر و مرآی مان شوید

مسکین و سائلیم و یتیمیم یا علی!
با «یُطعِمُونِ» روزه پذیرای مان شوید

در این شکسته بسته قصیده به اعتذار
تک بیت بی بدیل مُقفّای مان شوید
***مجید لشکری***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

حریم کعبه را بنگر، که دارد منظری جالب
ملائک با ادب استاده، صف در صف به هر جانب

زمین همواره کسب نور اگر از آسمان می کرد
بود نور زمین امشب، به نور آسمان غالب

همان کو جذبه مهرش، مدار کهکشان ها شد
کنون بر قبله گاه دل، شهاب حسن او ثاقب

یدالله و امین الله و سر الله می آید
که شد میلاد مسعود علی بن ابی طالب

چه مهماندار و مهمانی، چه دلداری چه جانانی
همه جان ها بدو قربان، همه دل ها به او راغب

بدون حبّ او ایمان، به دل ها ره نمی یابد
بدون عشق او انسان ز کوثر کی بود شارب؟

خدای او نمی خواهد، عبادت بی مودّت را
که اجر مصطفی در هر عبودیّت بود واجب

علی ایمان علی قرآن علی در هر عمل میزان
علی بر انس و جان شاهد، علی روز جزا حاسب

به خلوتگاه الاّ هو، صراط مستقیم است او
ولای او بود شرط قبول توبه تائب

حریم کعبه همچون جسم بی جان بود پیش از این
خدا از نفخه رحمت، دمیدش روح در قالب

حریم کعبه پیش از این که بی نام و نشان بودی
ز لوح یا علی امشب معیّن شد و را صاحب

امیر المومنین فاروق و صدّیق است القابش
نباشد سارق القاب او، جز کافری کاذب

علیٌّ حبّه جنّة امام الانس و الجنّة
قسیم النّار والجنّة نبی را اوّلین نایب

نگر بر بت شکن حیدر، به روی دوش پیغمبر
بود یک روح و دو پیکر، عیان زین منظر جالب

اگر مظلوم شد قرآن، بود مظلوم اول او
که خود معنای قرآن است و قرآن را بود کاتب

علی پیروز میدان ها، علی شبگرد ویران ها
علی ما فوق انسان ها علی مطلوب هر طالب

شگفت از قدرت صبرش که پیش چشم عین الله
حریم عصمت اله را بسوزاندی یکی غاصب

حسانا پرده از این راز عالم سوز بردارد
چو آید حجّت آل محمّد، مهدی غایب
***استاد حسان***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم

همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم

ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنی است
بخدا خود تو بگو نام که را بنویسم

صاحب قبله و قبله دو عزیزند ولی
خوشتر آنست من از قبله نما بنویسم

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم

تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصه درد به امّید دوا بنویسم

قلمم جوهرش از جوش و جراحت جاری است
پست باشم که پَی نان و نوا بنویسم

بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس
پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم

بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد
که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم

من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار
این دو را باز همینطور جدا بنویسم

شعر من با تو پر از شادی و شیرینکامیست
باز حتی اگر از سوگ و عزا بنویسم

با تو از حرکت دستم برکت می بارد
فرق هم نیست چه نفرین ، چه دعا بنویسم

از نگاهت به رویم پنجره ای را بگشای
تا در آن منظره ی روح گشا بنویسم

تیغ و تشباد هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم

عشق آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت هر شب غزل چَشم شما بنویسم
***خلیل ذکاوت***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر

آن کسی که شراب می‌نوشاند به شما در الست من بودم
اولین باده خور خود ساقی است، اولین مرد مست من بودم

در ازل نور او که شد پیدا، تا صدا زد: که این منم لیلا
اولین عاشقی که پیمان با لب پیمانه بست من بودم

روز خیبر که اهل منسب ها در فرارند پشت مرکبها
آن که لرزاند پشت مرحب ها ذوالفقاری بدست من بودم

لرزه افتاد بر تن خیبر تا زدم داد: این منم حیدر
آن که بر شانه‌های پیغمبر لات و عُزّا شکست من بودم

من علی از علی چه می‌دانی؟ من علی معنی مسلمانی
پادشاهی که کنج ویرانی با گدایان نشست من بودم

شاه عشقم نشسته بر صدرم، شیر احزاب و حیدر بدرم
عالِمی که بلندی قدرم راه دل را نبست من بودم

یک نفر رد شد از دل دریا، دیگری مرده زنده کرد اما
سرو نازی که بین این گل ها  از همه بهترست من بودم

عشق نسلی به نسل با من بود آدم از روز وصل با من بود
عالم از ذات و اصل با من بود تا جهان بود و هست من بودم
***قاسم صرافان***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<