ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

مدح حضرت علی (ع) - هاشم طوسی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :135
کل بازدید ها :6117529

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

هر کس که به سودای علی سر دارد
آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

جای عجبی نیست به استقبالش
دیوار دل کعبه ترک بر دارد

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد
از شدت عشقی که به حیدر دارد

بر روی لبش معجزه ی قرآن و
گل بوسه ز لب های پیمبر دارد

فرمود حلال زاده باشد بی شک
هر کس به ولایت تو باور دارد

با دشمن او بگو رهایم سازد
دست از سر و احوال دلم بر دارد

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید
من حیدریم سر به سرم نگذارید

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست
خورشید تلالوئی ز چشمان شماست

دل تنگ صدایتان شده جبرائیل
وابستگی اش به صوت قرآن شماست

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم
کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

اوجم بدهید این زمین خورده ی تان
محتاج به پینه های دستان شماست

بابا... دل من مثل یتیم کوفه
در حسرت یک تکه ای از نان شماست

نعلین و لباس وصله دارت آقا
از روی تواضع فراوان شماست

ای همدم نا شناس نخلستان ها
ای غربت محض!!! مرد مردستان ها

ای رزق زمین و آسمان از کرمت
عیسی شده احیا ز مسیحای دمت

با یک نگهت پر از اجابت کردی
هر کس که دعا کرد به زیر علمت

ای صاحب ذوالفقار با هر ضربه
صد کشته فتاد پای تیغ دو دمت

از لطف تو بود (مسلمت) شاعر شد
ای خلقت آفرینش از لطف کمت

بر روی لب تمام ایرانی ها
این بیت شده اذن دخول حرمت

مرغ دل من چه خوش هوایی دارد
ایوان نجف عجب صفایی دارد

ای راه سعادت ای امیر دل خواه
ای بر همه ی علوم عالم آگاه

تنها تو به اندازه ی زهرا بودی
زین رو تو شدی برای بانو همراه

در بدرقه ات همیشه زهرا می گفت
لا حول و لا قوه الا با الله

رو بند بزن که چشم زخمت نزنند
تا آمدنت نشسته ام چشم به راه

ای فاتح خیبر و حنین خندق
پشت تو شکسته از بلایی جان کاه

احساس غریبی مکن امشب با ما
ای خانه نشین بگو چه گفتی با چاه

وقتی که لحد به روی زهرا می چید
تشیع جنازه ی خودش را می دید
***هاشم طوسی***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/29 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<