ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

لطیفیان - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :780
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139536

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

باران بگیرد/ تا برگ های نیمه جانت جان بگیرد

باد بهاری / از خاک پای تو گل و ریحان بگیرد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 92/1/19 | نظر

چه کرد و آه چه بد کرد دست من با من
تو را سـپـرد بـه آغـوش خاک امـا من...

...هـنوز هم که هنوز است توی این فکرم
تویی که در دل این خاک خفته ای یا من؟
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/1/18 | نظر

 رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند

صورت مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشود آینه دیدن دارد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/1/18 | نظر

هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم

راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/1/18 | نظر

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر
نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر

یک شهر باید با نوای تو بگرید
هق هق کند با های های تو بگرید

آدم زمانی می شود روحش بهاری
که مثل باران در هوای تو بگرید
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر

چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در

گیرم از دست سنگ ها نشکست !!
چه کند بار شیشه اش با، در
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 92/1/16 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<