ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار امام زمان - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :1040
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139796

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها

از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها

یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها

از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها

باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها

دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها

یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها

شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها

این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده سائل در پنج شنبه 91/1/31 | نظر

نه صبر به دل مانده، نه در سینه قرارم
بگذار چو آتش ز جگر شعله برآرم

گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
بگذار که من چشم به پایت بگذارم

یک لحظه بزن بر رخ من خنده که یک عمر
با یاد لبت خنده کنان اشک ببارم

خجلت کشم از دیده و از گریه ی عمرم
گر پیشتر از آمدنت جان بسپارم

بگذاشته ام بر روی خاک حرمت رو
شاید گنه از چهره بشویی به غبارم

حیف از تو عزیزی که منت یار بخوانم
اما چه کنم جز تو کسی یار ندارم

شامم شده تاریک تر از صبح قیامت
روزم شده بی روی تو همچون شب تارم

ای منتظر منتظران یوسف زهرا
پاییز شده بی گل روِی تو بهارم

دادند مرا دیده که روی تو ببیبنم
بی دیدن رخسار تو با دیده چه کارم؟

مهرت نتوان کرد برون از دل "میثم"
گر خصم دو صد بار کشد بر سر دارم
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/10/15 | نظر

ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است

جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی

زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد

از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟

منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست

نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟

به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست

دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست
***صابر خراسانی***


نویسنده سائل در دوشنبه 90/6/21 | نظر

لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا

وسعتت در دل این ظرف  نشد جا ماندیم
تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم

چشممان خشک شد از وسعت این بی اَبی
و  نداریم دگر طاقت این بی اَبی

در قنوت دلمان خواهش باران داریم
ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم

پس ببار ای پسر حضرت باران  بر ما
که ترک خورده زمین از اثر این گرما

دامن دشت شده سفره ی  راز دل ما
داغ الاله نشانی ز نیاز دل ما

ما که در راه تو عمریست تمامی گردیم
گردبادیم و به دنبال شما می گردیم

چند جمعه دلمان را سر راهت  اریم
تا بدانی که تمنای وصالت  داریم

شهرمان را ز رخ چون  قمرت  روشن  کن
کوچه ها را  پر  از نسترن و سوسن کن

اسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد
نه   که ما فاطمه  هم  چشم  به راهت دارد
***صابر خراسانی***


نویسنده سائل در دوشنبه 90/6/21 | نظر

دلم دوباره ببین که شده پریشانت
عزیز فاطمه ای جان من به قربانت

برای روز ظهورت، برای آمدنت
چقدر مانده که کامل شوند یارانت؟

بگو چگونه بیایم چگونه آقا جان
به جستجوی تو و خیمه و بیابانت

به که قسم بخورم بی تو من کم آوردم
بس است این همه دوری بس است هجرانت

تو را قسم به صبوری قلب منتظران
عزیز فاطمه برگرد سوی کنعانت

عدالت علوی تو خواب این شهر است
فدای آن لبه ی ذوالفقار برانت

اگر چه لایق احسان تو نبودم من
همیشه شامل من بوده است احسانت

از این حجاب پر از ابر آسمان، آخر
ظهور می کند آن روی ماه پنهانت
***مهرداد مهرابی***


نویسنده سائل در جمعه 90/2/16 | نظر

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد

هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/2/1 | نظر

عمری به انتظار نشستم نیامدی
چشم از همه به غیر تو بستم نیامدی

ای مایه امید بشر، رشته امید

از هرکسی بجز تو گسستم نیامدی

ای خضر راه گمشدگان در مسیر عشق
چشم انتظار هرچه نشستم نیامدی

ای سرو سرفراز گلستان زندگی
دیدی مگر حقیرم و پستم نیامدی

گفتی دل شکسته بود جای من فقط
این دل به خاطر تو شکستم نیامدی

عمری در آرزوی تو آخر شد و هنوز
در آرزوی روی تو هستم نیامدی

مست گناه، مرد حقیقت نمی شود
دیدی همیشه غافل و مستم نیامدی

زندان تن کلید ندارد به غیر مرگ
چون از رگ حیات نرستم نیامدی
***احسان محسنی فر***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/1/18 | نظر

ای ماه خودپرست! پرستار من کجاست؟
آه ای ستاره ی سحری! یار من کجاست؟

خود را مگر چو اشک بریزم به پای او
ای آسمان!فرشته ی بیمار من کجاست؟

ناهید را به خوشه ی پروین گره زنید
روشن کنند تا گره کار من کجاست؟

ای شب!به روشنان ضمیرت به من بگو
که امشب پری ستاره ،پرستار من کجاست؟

ای خاستگاه گفت من! ای باور نهفت!
من اندکم برای تو ،بسیار من کجاست؟

ای ساکنان روشن این قصر باژگون!
شبتاب آسمان نگونسار من کجاست؟

آه ای ستاره های من! ای چشم های من!
پیدا کنید ماه دل آزار من کجاست؟

صدها ستاره را به زیارت نشسته ام
تا بنگرم ستاره ی دیدار من کجاست؟

ای چشم من! مناز به سیاره های اشک
بامن بگو ستاره ی سیار من کجاست؟
***قادر طهماسبی (فرید)***


نویسنده سائل در پنج شنبه 89/12/5 | نظر

جهان محیط وسیع عنایت است امروز 
وجود، مرکز نور هدایت است امروز

عطا و جود و کرم بی نهایت است امروز
دهید مژده که عید ولایت است امروز

خجسته باد به مستضعفین زعامت شان
که ثبت شد به کتاب خدا امامت شان


الا که قائم امر قیام شد مهدی
زمامدار به کل نظام شد مهدی

به خلق رهبر والا مقام شد مهدی
امام بود و دوباره امام شد مهدی

کرامت و شرف و نصر ما مبارک باد
امامت ولی عصر ما مبارک باد


محیط سفره ی گسترده ی کرامت اوست
پناه عالم هستی به ظل قامت اوست

امامت همه مستضعفین امامت اوست
«سلامت همه آفاق در سلامت اوست»

کرامتی که ز کف رفته باز باز آرد
لوای حمد علی را به احتزاز آرد


سلام گرم همه اولیا به جان و تن اش
که اوست شمع و دل انبیاست انجمن اش

شفای روح هزاران مسیح در سخن اش
شکوه احمدی و ذوالفقار بوالحسن اش

صلای عدل الهی به تازیانه ی اوست
لوای دولت مستضعفین به شانه ی اوست


نه ربیع نخستین، نکوترین عید است
غدیر دوم پویندگان توحید است

بزرگ عید امامت بدون تردید است
ندای نصر من الله مهر تایید است

ترانه ی جرس از کاروان نور آید
ز جبرئیل امین مژده ی ظهور آید


الا قیام قیامت به قامتت مهدی
حیات عدل محیط زعامتت مهدی

گرفته ملک جهان را کرامتت مهدی
خجسته باد مقام امامتت مهدی

الا ندیده، دل و دیده محو دیدارت
هزار یوسف مصری اسیر بازارت


امامت تو نوید نخست قرآن است
امامت تو کلید نجات انسان است

امامت تو امید همه امامان است
امامت تو کمال کمال ایمان است

امامت تو امید موالیان خداست
هماره آرزوی قلب سیدالشهداست


هزار موسی عمران مقیم طور تو اند
مقیم طور تو پروانه های نور تو اند

تمام خلق خداوند در حضور تو اند
هماره منتظر لحظه ی ظهور تو اند

به جمع منتظران چون علی امامت کن
قیام تو است قیامت بیا قیامت کن

تو آفتاب خدایی خدا نگهدارت
همیشه در دل مایی خدا نگهدارت

مدینه  کرب و بلایی؟ خدا نگهدارت
کنار قبر رضایی؟ خدانگهدارت

«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد»
«وجود نازکت آزرده از گزند مباد»


به تیغ عدل تو کاخ ستم خراب شود
تمام عالم، یک باره انقلاب شود

عدو در آتش بیداد خویش آب شود
دعای فاطمه یک روز مستجاب شود

چه می شود که شود از دعای مادر تو
دو چشم میثم تو جای پای لشگر تو
 ***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در شنبه 89/11/23 | نظر

غزل تر از غزل، گل تر ز گل، زیباتر از زیبا
تو از الله اکبر آمدی از " اشهد ان لا..."

شهادت می دهم معراج یعنی چشم های تو
شهادت می دهم چشم تو یعنی سوره ی اسرا

غریبه نیستی، این روزها بسیار دل تنگم
برای این دل تنها ترم دستی ببر بالا

دلم سرد است و شب هایم همه سرد است، یا خورشید!
بقیعستان اشکم بسته شد یا " قبة الخضرا "

تو می گویی زمان دیدن هم ، باز هم فردا
و من می گویم امشب، زودتر، حالا ... همین حالا
***علیرضا قزوه***


نویسنده سائل در دوشنبه 89/11/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<