ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حبیب - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :267
بازدید دیروز :563
کل بازدید ها :6141479

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر

با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر

بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 93/10/3 | نظر

در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتراست

 بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است

 گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند
این دل ویران همان ویرانه باشد بهتراست
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 93/10/3 | نظر

حدیث حسن تو چون گفته ام حسن باشد
وگرنه شاعر تو کی خسی چو من باشد؟

غریبی تو عجیب است یا حسن که تویی
کسی که در وطن خویش بی وطن باشد

کسی نبود که "مرد" جدال با تو شود
عجیب نیست اگر قاتل تو "زن" باشد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 93/9/10 | نظر

آهی کشید و اهن در گریه آب شد
یا لیتنا به قبر غریبش تراب شد

خورشید بودنش نظرش را گرفته بود
دستی کشید بر جگر من کباب شد

بگذر زآتشی که در این خانه را  گرفت
رحم است سنتی که در این خانه باب شد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در شنبه 93/9/8 | نظر

بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند
‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند

حل مشکلهای هر پ‍یری جوانش می شود
آه این مشکل گشایش را زمین انداختند

بار دیگر بین کوچه پهلوی زهرا شکس‍ت
بار دیگر مجتبایش را زمین انداختند
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 93/6/24 | نظر

آب می خواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی مردم ! زود عموی دخترش را پس دهید

دست هایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر آن سایه بان خواهرش را پس دهید

لشگر ِ بی آبرو ، این آبرو ریزی بس است
مشک ، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در چهارشنبه 93/6/19 | نظر

ز طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟

ز خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى
که اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد

ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در جمعه 93/6/14 | نظر

عرش افتاده زمین یا پسرم افتاده؟
چیست این شور که در بین حرم افتاده؟

آه یعقوب کجایی که ببینی امروز
گله ای گرگ به جان پسرم افتاده

شده ام آینه و نقش ترکهای لبت
مو به مو زخم شده بر جگرم افتاده
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 93/5/26 | نظر

به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد.
مقابل جگر من که آه کم آورد

به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل این بارگاه کم آورد

تمام شد رمضان, تازه ما شروع شدیم
به شب نشینى عشاق ماه کم آورد
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در دوشنبه 93/5/6 | نظر

دخلم که پُر نشد جگرم را فروختم
تدبیر شد بلا و سرم را فروختم

تا گفتم السلام علیکَ دلم شکست
تا کاملش کنم سحرم را فروختم

خورشید را به قیمت دریا خریده‌ام
در روی دوست ، چشم ترم را فروختم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 93/5/5 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<