ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

ترجیع بندی بدیع در مدح و منقبت مولانا امیرالمومنین علی (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :117
بازدید دیروز :300
کل بازدید ها :6111396

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر

با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر

بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر

گفتم ز تو بنده را سؤالیست
ای خواجه ی راد بنده ­پرور

گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر

بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر

الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر؟

گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر

لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سّر نهفته­ ی مستّر

در حالت مستی اندر این باب
می­خواند موافق قلندر

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله


رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسی­ام ره نماید

دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام می­سراید

کاین مولد حیدر است و آن را
کز خلق طواف و سجده باید

گفتم که بدین کلام شرحی
برگو که دل از گمان برآید

من آمده ­ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید

این خانه­ ی حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید

مخصوص علی­اش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید

گفتا دگر این سخن نگویی
زی وحدت اگر دلت گراید

گفتم که ز وحدتم سخن گوی
تا عقده ز کار من گشاید

خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله


گفتم به نصیری ؛ ای زمستی
از اوج گرفته جا به پستی

غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی

چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت باده­ی الستی؟

در روز الست ربّ خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی

امروز چه شد به دیگری دل
بربستی و عهد را شکستی؟

گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی

پر طعنه مزن به من ، که چون من
کس می­نکند خداپرستی

قائل به خداپرستی من
گردی چو من ار ز خویش رستی

گفتم ز خدا سخن چه گویی؟
آخر تو رهین حیدر استی

آشف ز گفته­ ی من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله


گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشکل خلق از تو آسان

با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پور عمران؟

زان ارنی و لن ترانی آخر
برگو به کجا کشید پایان؟

محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان؟

گفتا که بجز به جذبه­ی حق
موسی ارنی نکرد عنوان

آموخت چو حق طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان؟

گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان

موسیش چگونه دید؟ گفتا:
گردید علی بر او نمایان

گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذوشان؟!

گفتا نشنید­ای مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله


گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک

رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک؟

گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بی­باک

او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک

گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک

گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک

بر غیر پناه بردن او
دور است ز رأی اهل ادراک

گفت آنکه به حق دلیل خلق است
بر غیر پناه برد؟! حاشاک

گفتم که تو گفتی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک!

گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک

در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
***صغیر اصفهانی***


نویسنده حبیب در چهارشنبه 93/10/3 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<