غرق در نور شدم پا تا سر
تا زنم دم ز علی بار دگر
قلم وحی بگیرید به دست
بنویسید به قلبم حیدر
روز اوّل به علی دادم دل
منم و مهر علی تا آخر
گرچه نشناختمش یک لحظه
همه عمر است مرا پیش نظر
پیشتر زآنکه بگویم مدحش
هم قلم داد ندا هم دفتر:
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر
ربـّه فیـه تجلّا و ظهر
ادامه مطلب...
بارالها به ما بگو تا کی؟
جبرها حاکم جهان باشد؟
آتش کینه هایشان تا کی؟
بر دل صاحب الزمان باشد؟
ادامه مطلب...
تا بی خردیََّ عده ای نادان است
تا وسوسه های آخر شیطان است
با حضرت حجر بن عدی میگویم
بهتر که مزار مادرم پنهان است
***علیرضاخاکساری***
ما تجربه کردیم دو صد بار، دروغ است
هر کس که بگوید نظر شه به گدا نیست
***میرزا حبیب خراسانی***
گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست
از شاخ گل به خاک فتاد و طپید و مرد
***حزین***
تمام هفته به امید جمعه سرحالم
غروب جمعه دلم هفت بار می گیرد
***محمد سهرابی***
سحر چو شمع سیه روی گشت دانستم
که هر که پرده دری کرد رسوا شد
***شفایی اصفهانی***
زاهدان عهد ما معیار حق و باطلند
هر چه را منکر شوند این قوم، باور می کنم
***کلیم کاشانی***
ز رفتن تو دری بست روزگار به من
که هیچکس نگشاید مگر تو باز آیی
***وصال شیرازی***
روز مــن شــب شـد و آن مـاه بـه راهـی نـگـذشـت
این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت
***هلالی جغتایی***