ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

دختر سه ساله - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :723
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139479

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

***استفاده از اشعار، تنها با ذکر منبع مجازاست***

پلکی مزن که چشم ترت درد می کند
پر وا مکن که بال و پرت درد می کند
‏آن تن که بود خسته این راه درد داشت
‏حتما که قلب خسته ترت درد می کند
‏می دانم این که بعد تماشای اکبرت
‏زخمی که بود بر جگرت درد می کند
‏با من بگو که داغ برادر چه کار کرد
‏آیا هنوز هم کمرت درد می کند؟
‏مانند چوب خواهش بوسه نمی کنم
‏آخر لبان خشک و ترت درد میکند
لب های تو کبود تر از روی مادر است
‏یعنی که سینه پدرت درد می کند
میخواستم که تنگ در آغوش گیرمت
یادم نبوت زخم سرت درد می کند
با سر چرا به دیدن این دختر آمدی؟
‏پای تو مثل همسفرت درد می کند؟
کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو!
‏از هجمه های سنگ سرت درد می کند
***جواد محمد زمانی***


این همه درد دلم چشم تری میخواهد
آتش سینه ام امشب جگری میخواهد
قصه های شب یلدای فراق من و تو
تا که پایان بپذیرد سحری میخواهد
باز خاکسترم از شوق تو پروانه شده
شمع من شعله ی تو بال و پری میخواهد
مگر احوال دلم با تو به سامان برسد
سینه آرام ندارد که سری میخواهد
دخترت را چه شد این بار نبردی بابا؟
هر سفر قاعدتاً همسفری میخواهد
حال من حال یتیمی است که هر شب تا صبح
دامن عمه گرفته پدری میخواهد
خون پیشانی تو آتش این دل شده است
لاله تا داغ ببیند شرری میخواهد
نکند باز هم این زخم دهن باز کند
لب تو بوسه ی آهسته تری میخواهد
چادرم سوخته فکر کفنم باش پدر
قامتم پوشش نوع دگری میخواهد
این شب آخری ای کاش عمو پیشم بود
شام تاریک خرابه "قمری" میخواهد
***مصطفی متولی***

ساحل زخم گلویت دل دریای من است
موی تو سوخته اما شب یلدای من است
آمدی داغ دل تنگ مرا تازه کنی
یا دلت سوخته از دربدری های من است
خواب دیدم بغلم کرده ای و میبوسی
سر تو در بغلم، معنی رویای من است
وای بابا چه بلایی به سرت آمده است؟
لبت انگار ترک خورده تر از پای من است
بس که زخمی شده ای چهره ی تو برگشته است
باورم نیست که این سر سر بابای من است
من به عشق تو سر سوخته را شانه زدم
دیده وا کن به خدا وقت تماشای من است
عمه از دست زمین خوردن من پیر شده
نیمی از خم شدن قامت او پای من است
دست بر بال ملائک زدن از دوش
عمو 
ماجرای سحر روشن فردای من است
***مصطفی متولی***


نویسنده سائل در دوشنبه 89/9/8 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<