خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه
پا جای پای ماه است در جای جای کوفه
از بس به نای مسلم آوای واحسیناست
بوی حسین آمد از کربلای کوفه
اشک یتیم ریزد آه غریب خیزد
بر هر دو این دل شب گرید فضای کوفه
ای در کنار کعبه گردیده کربلایی
مسلم دهد سلامت از نینوای کوفه
مهمان غریب و خسته ، درها تمام بسته
از آن جفای کوفی ، از این وفای کوفه
گفتم به کوفه آیی ، ای وای اگر بیایی
زینب اسیر گردد در کوچه های کوفه
آیینه وجودم گردید لاله باران
بارید بر سرمن سنگ جفای کوفه
شمشیر و سنگ چیدند در سفره بهر مهمان
دارست بام و کوچه مهمانسرای کوفه
وقتی علی در این شهر از من غریب تر بود
ای کاش میشد از بن ویران بنای کوفه
ای شهریار عالم کوفه میا که ترسم
بر نی سرت بخواند قرآن برای کوفه
***استاد حاج غلامرضا سازگار***
گر سر ما به قدوم تو دوان خواهد شد
دوش ما راحت از این بار گران خواهد شد
به بلندای قدت بر سر تو سلامی دادم
زین بلندی ادب مسلم عیان خواهد شد
از خدا خواستهام ذبح منای تو شوم
زدهام فالی و امروز همان خواهد شد
قسمتم نیست که نوشم قدحی آب روان
عید قربان من اکنون رمضان خواهد شد
به دو ابروی تو سوگند که در مکه بمان
ورنه هر قبلهنما رقص کنان خواهد شد
بر سر دار الاماره جگرم میسوزد
که جگر گوشه ی زهرا به سنان خواهد شد
سنگ بر روی هلال تو نماید حلال
سر تو بر سر دروازه نشان خواهد شد
چون سر نی سر گیسوی تو بی تاب شود
"نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد"
زینب خسته هراسان سکینه بشود
"چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد"
روزی آید که کشی تیر برون از دل خویش
قامت زینب از این غصه کمان خواهد شد
***محمد سهرابی***