ای سرت سعیِ صفای سنگ ها
نیزه ات قبله نمای سنگ ها
روی نی قرآن نمی خواندی اگر
در نمی آمد صدای سنگ ها
تا که پیدایت نمایم، شهر را
گشته ام با ردّ پای سنگ ها
ادامه مطلب...
ای یزید بی حیا آتش به قلب و جان مزن
خنجر خود را به جسم و جان این طفلان مزن
پیش اهل بیت قرآن بی حیائی تا چه حد
دست خود را بی وضو بر آی? قرآن مزن
بارها بر این لب و دندان پیمبر بوسه زد
چوب خود را از ستم بر این لب و دندان مزن
ادامه مطلب...
هرچه زدند شوکتِ من کم نشد حسین
در مجلس یزید، سرم خم نشد حسین
با خطبه ای که من سرِ بازار خوانده ام
آن نقشه ای که داشت، فراهم نشد حسین
آنجا چنان شبیه پدر حرف می زدم
یک مرد از آن قبیله حریفم نشد حسین
ادامه مطلب...
گاهی ز روی نی سر تو می خورد زمین
گاهی سر برادر تو می خورد زمین
فریاد "یا حسین" دلم می رود به عرش
تا صورت مطهر تو می خورد زمین
خوشحال می شوند که از خستگی راه
در شهر شام خواهر تو می خورد زمین
ادامه مطلب...
ضربت چوب و گل چیده کجا
بزم عیش و سر ببریده کجا
طعنه و زینب غمدیده کجا
خیزران و لب خشکیده کجا
گل بی خار کجا خار کجا
زینب و مجلس اغیار کجا
ادامه مطلب...
شه لب تشنگان می گفت زیر تیغ قاتلها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
به غیر از شاه مظلومان نبینی عاشقی صادق
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
سر شهزاده اکبر چون ز شمشیر ستم بشکافت
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
ادامه مطلب...
جهانیان همه با پای جان به شام روید
به مسجد اموی نغمه ی خدا شنوید
نهاد مسجدیان سخت آمده به خروش
صدای حضرت سجّاد می رسد بر گوش
درون سینه ی پاکش خروش خون خداست
تمام، گوش! که فریاد سیّد الشّهداست
ادامه مطلب...
به طاها به یاسین به معراجِ احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآنِ جاری
ادامه مطلب...
وقتی به روی نیزه سرت می شود بلند
آه از نهاد دور و برت می شود بلند
زینب مقابل سر تو می خورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت می شود بلند
افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت می شود بلند
ادامه مطلب...