باران معرفت ز سحاب محرم است
آباد آن دلی که خراب محرم است
بوی گل و گلاب دهد روض? حسین
گل دیدگان و اشک گلاب محرم است
از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت
باب الحسین ادام? باب محرم است
ادامه مطلب...
ای بر لب تو زمزم? ماه محرّم
بنهاده سر از شوق به درگاه محرّم
از حنجر گلگون شهیدان خدایی است
پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم
بر گنبد افلاک ملک برد و برافراشت
پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم
ادامه مطلب...
روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید
یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود
یک سال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است
ادامه مطلب...
ای دلبر زبانزد آئینههای نور
هر لحظه روشنی بدرخشی به پای نور
هفت آسمان شکوه تو را جلوه میدهد
ای نور باشکوه تویی ماجرای نور
از هالة وجود تو ماه آفریدهاند
از روشنای هر سخن تو دعای نور
ادامه مطلب...
خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد
ادامه مطلب...
مولا برای از تو سرودن غزل کم است
تلمیح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
باید برای مدح تو قرآن ناب خواند
شعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم است
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است
ادامه مطلب...
کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم
عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم
سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم
سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم
ادامه مطلب...
ظهر غم بود و برکه هم تشنه
برکهای که تب بیابان داشت
دل او مثل تکه های سفال
اشتیاق نماز باران داشت
ظهر یک روز آفتابی بود
برکه پلکی زد و نگاهش رفت
ادامه مطلب...
منبری از خطبه های ناب خواند
در غدیر اسم علی را آب خواند
السلام ای آب دریای صمد
ای زلال قل هو الله احد
ای که می گردی شبیه انبیا
بر هدایت کردن قومت بیا
ادامه مطلب...
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش : علی ست (1)
ادامه مطلب...