ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

عید فطر - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :89
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6138845

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

عید  است و دلم خانه ویرانه ، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا

یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
***قیصر امین پور***


نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/5/17 | نظر

صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارک
عیش صبوح مستان، بر یکدگر مبارک

عید گشاد ابرو، بربست رخت روزه
این را حضر خجسته، آن را سفر مبارک

تیغ هلال شوال، باز از افق علم شد
ماه صیام بشکست فتح و ظفر مبارک
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/5/17 | نظر

ایمان ما دو نیمه شد و نان ما دو نیم
دست من و نگاه تو یا سیّدالکریم

روحم تمام زخمی و جانم تمام درد
یک امشبم ببخش به آرامش نسیم

از شعله‌های روز قیامت رها شدیم
افتاده‌ایم باز در این ورطه جحیم
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در پنج شنبه 92/5/17 | نظر

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است    
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب      
درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال است و لیکن    
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است  
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

درمجلس ما عطر میامیز که ما را             
هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر              
زآنرو که مرا از لب شیرین تو کام است

تاگنج غمت در دل ویرانه مقیم است      
همواره مرا کنج خرابات مقام است

می خواره و سرگشته و رندیم و نظر باز  
وان کس که چو ما نیست دراین شهر کدام است

با محتسبم عیب مگویید که او نیز         
پیوسته چو مادر طلب عیش مدام است

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی     
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
***حافظ شیرازی***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/6/8 | نظر

افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت

شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت

بی قدری ما چون نشود فاش به عالم
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت

تا آتش ِجوع رمضان چهره بر افروخت
از نامه اعمال سیاهی چو دخان رفت

با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت

چو اشک غیوران ز سراپرده مژگان
دیرآمد و زود از نظرآن جان ِجهان رفت

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
***صائب تبریزی***

*عیدتان مبارک*


نویسنده سائل در سه شنبه 90/6/8 | نظر

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز

تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز

هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده سائل در شنبه 90/6/5 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<