بلبل ز آشیانه ی خود دست می کشید
گل بر سر جوانه ی خود دست می کشید
چون ابر کز تمام خودش دست شسته بود
از اشک دانه دانه ی خود دست می کشید
ادامه مطلب...
همین که روح زخمی ات، سبک شد از لباس ها
زدند روی دستشان مکاشفه شناس ها
چه سایه های مبهمی نشسته زیر پلک تو
چه کرده با ظرافتت غرور ناسپاس ها
ادامه مطلب...
شـهر مدینه غـصّه و غـم دارد امشب
حال و هـوایی پر ز مـاتـم دارد امشب
یک یـاس پــرپـر دارد امّـا خـانه وحـی
چشم علی اشک دمادم دارد امشب
ادامه مطلب...
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
ادامه مطلب...
با هیچ زن جز تو دل دریا شدن نیست
یاراییِ درگیر توفان ها شدن نیست
در خورد تو، ای هم تو موج و هم تو ساحل!
جز ناخدای کشتی مولا شدن نیست
ادامه مطلب...
جاری شده این اشک به تکرار غم تو
عمری ست دل ماست گرفتار غم تو
از فاطمیه مانده به جا هرچه که داریم
یعنی همه هستیم بدهکار غم تو
ادامه مطلب...
وقتی سرت را روی بالش می گذاری
آنقدر میترسم مبادا بر نداری
تو آفتاب روشنی در خانه ی ما
تو آفتاب روشنی هر چند تاری
ادامه مطلب...
ای تمام حاصلم گشتی درو
یاس آغشته به خون من مرو
بهترین رزمنده ی راه علی
در خسوف خونی ای ماه علی
ادامه مطلب...
باران بگیرد/ تا برگ های نیمه جانت جان بگیرد
باد بهاری / از خاک پای تو گل و ریحان بگیرد
ادامه مطلب...
لعنت به آنکه ضربه زده بین یک گذر
لعنت به آنکه بر دل طفلی زده شرر
ای شمع نیمه سوخته ی خانه ی علی
نذرت قبول خسته نباشی شکسته پر
ادامه مطلب...