ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

سایر - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :751
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139507

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

بارالها به ما بگو تا کی؟
جبرها حاکم جهان باشد؟

آتش کینه هایشان تا کی؟
بر دل صاحب الزمان باشد؟
ادامه مطلب...

نویسنده حبیب در یکشنبه 92/2/15 | نظر

تا بی خردیََّ عده ای نادان است
تا وسوسه های آخر شیطان است

با حضرت حجر بن عدی میگویم
بهتر که مزار مادرم پنهان است
 ***علیرضاخاکساری***


نویسنده حبیب در یکشنبه 92/2/15 | نظر

 

آقا مجتبی تهرانی


نویسنده سائل در پنج شنبه 91/10/14 | نظر

کجاست عشق که با اشتباه، خوش باشیم
شبیه شعله به عمر تباه، خوش باشیم

کجاست برق که مانند ابر های بهار
به سر کشیدن یک جرعه آه، خوش باشیم

کجاست باد  که مثل درخت های خزان
به دست خشک و سر بی کلاه، خوش باشیم

خیال برکه ی ما را به هم بریز! ای سنگ!
که ما چقدر به رویای ماه، خوش باشیم

که ما چقدر به جبر زمان برنده شویم؟
بیا به باختنی دلبخواه، خوش باشیم

بیا که در تب این راه های بی مقصد
شبیه قله ی "نا سر به راه" خوش باشم

نماز صبح به خفتن قضا نخواهد شد
اگر که تا به سحر با گناه، خوش باشیم

گناه به ؛ که سر  سفره های "الا الله"
به نیم زمزمه ی "لا اله" خوش باشیم
***رضا شیبانی اصل***


نویسنده سائل در جمعه 91/3/5 | نظر

بعد از شب انتظار آمد بی تو
شوریده و بی قرار آمد بی تو

آقای غریب من که دلتنگ توام
یکبار دگر بهار آمد بی تو
***عبدالرحیم سعیدی راد***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/12/25 | نظر

یک سررسیدِ خاک خورده و یک سینه ی کباب
یک ساعت قدیمی و یک تنگِ پر حباب

یک سفره ی بزرگ و سفید و پر از امید
چندین سوال ساده و غمگین و بی جواب

سوز فراق و غصه ی چندین و چند سال
شام سیاه و قحطی خورشید و آفتاب

یک کوزه ی پر از گل نرگس پر از صفا
یک چشم پر ز اشک که خسته شد از سراب

یک قلب پیر، گرفته، شکسته، سرد
یک حال زار، پریشان، کسل، خراب

یک سیب سرخِ  لک زده از سوز انتظار
هفتاد و دو ستاره و یک ماه و یک شهاب

چادر سفیدِ مادر و چشمان خیس او
شاید دعای مادرِ من گشته مستجاب

روزی طلوع می کنی آخر از انتظار
خورشید من!به سفره ی نوروزی ام بتاب
***محمدرضا طاهری***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/12/25 | نظر

امام صادق(ع) فرمود:
أحب إخوانى إلیّ مَن أهدى إلیّ عیوبى
محبوب ترینِ دوستان در نزد من کسى است که عیب هایم را به من هدیه کند

***


نویسنده سائل در شنبه 90/12/13 | نظر

***محمد سهرابی یکی از شاعران آئینی و مذهبی سال های اخیر است که مقاله ای در باب شعر آئینی و همچنین دیدار اخیر مقام معظم رهبری با شاعران آئینی در هفته نامه پنجره نگاشته است که قدری تامل برانگیز است:

...اما آن‎چه راجع به دیداری که شاعران هیأتی‎سرا با مقام معظم رهبری در روز ولادت باسعادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) داشتند، می‎توان گفت این است که این دیدار، دیداری بود از سر تعجیل و گویا مصادره کاری فرهنگی، به‎نام شخص و یا عده‎ای خاص. متأسفانه جلسه از چنان سطح پایینی برخوردار بود که دل بسیاری از صاحبان قلم را به درد آورد. جلسه با سیر خطی خود در مدت زمان معلوم، هیچ صعودی را به خود ندید و جز این‎که حاضران به زیارت حضرت آقا نایل شده باشند، هیچ حظی نداشت.

اشعاری که قرائت شد اشعاری سطح پایین، و سست بود. مدیریت جلسه با ضعف‎هایی توأم بود که زمینه کسالت جمع را به‎وجود می‎آورد. در پایان جلسه حضرت آقا فرمودند که اتفاقات خجسته‎ای در شعر، البته در آینده‎ای نه‎چندان دور خواهد افتاد. جماعت شاعر حاضر در جلسه نیز این حرف مبارک را به خود گرفته و گمان برشان داشت که اشعارشان مورد توجه طبع شریف معظم‎له قرار گرفته؛ در حالی‎که در همان جلسه، آقا سخنی به این مضمون فرمودند که پس مضامین شعر کجاست؟ این نکته خیلی باریک است. حضرت آقا حفظه‎الله بسیار به مضمون تأکید دارند. نگارنده معتقد است که شعر حال‎محور، که در مجلس صدای احسنت توخالی حضار را بلند کند، هیچ‎گاه ماندگاری نخواهد داشت! هرچند با مواد نگاهدارنده، تاریخ انقضای مصرف آن را مدتی عقب بیندازند. در اصل این شعر مضمون‎محور است که ماندگار است. شعر بی‎مضون مانند آدم خوش‎قواره خوش‎چهره موزونی است که خنگ است و فکری در سرش نیست. وقتی آدم او را از دور می‎بیند خوشش می‎آید و به طرف او می‎رود. بعد که خواست با او حرف بزند می‎بیند یارو اصلا یا لال است یا عقب‎مانده. این است که شعر مثلا حافظ این‎همه سال دوام آورده. شعر صائب تا قیام قیامت صائب است و مو لای درز حرف‎هایش نمی‎رود. متأسفانه شاعران هیأتی امروز شعر خود را به‎سمت نثر روزنامه‎ای می‎برند. بسیاری از ایشان گمان می‎کنند که این یک هنر است. درست است که استفاده از زبان معیار جامعه در شعر خوب است، اما شاعر دست‎خطی مثل امان‎نامه از زبان و گویش مبنی بر سخیف‎نشدن شعر خود ندارد. در این عرصه کسی پیروز است که خود را نبازد. امروز زبان اکثر شاعران هیأتی، به زبانی متحد رسیده است. یعنی اگر شما یک مجموعه شعر شامل صد غزل از صد شاعر جوان جمع‎آوری کنید و آن را به فردی بدهید که این آقایان را نشناسد، نمی‎تواند مشخصه سبکی و یا زبانی برای شعرها در نظر بگیرد. واضح‎تر بگویم که او گمان خواهد کرد که این کار را به یک نفر کنترات داده‎اند تا مثلا صد غزل هیأتی پارسی بگوید.

شاعر شعر معصوم باید به مضمون توجه داشته باشد، نه به حال. شعر معصوم باید مضمون‎محور باشد نه حال‎محور.

به هر ترتیب آن‎چه از جلسه دیدار دوستان هیأتی با حضرت آقا که در میان آنان جماعت مداح نیز - که معلوم نیست برای چه آمده بودند - حضور داشتند، حاصل می‎شود این است که جلسه فوق‎الذکر، کار سترگی را که می‎توانست به‎نحو احسن انجام شود، زخمی کرد؛ کاری که شاید دیگر وصال ندهد. نگارنده بعید می‎داند که جلسه‎ای با این ترکیب و با این سطح و البته با این بار علمی معدوم، بار دیگر در حضور آقا تشکیل شود. متأسفانه برخی آقایان کار شعر معصوم را با ارائه بد خراب کردند؛ کاری که می‎توانست به شایسته‎ترین وجه و در بهترین ابراز و ظهور انجام شود.


والسلام
***محمد سهرابی - هفته نامه پنجره شماره 98***


نویسنده سائل در شنبه 90/6/12 | نظر


درد خواهم دوا نمی خواهم
غصه خواهم نوا نمی خواهم

عاشقم، عاشق مریض توأم
زین مرض من شفا نمی خواهم

من جفایت به جان خریدارم
از تو ترک جفا نمی خواهم

از تو جانا جفا وفا باشد
پس دگر من وفا نمی خواهم

تو صفای منی و مروه من
مروه را با صفا نمی خواهم

صوفی از وصل دوست بی خبر است
صوفی بی صفا نمی خواهم

تو دعای منی تو ذکر منی
ذکر و فکر و دعا نمی خواهم

هر طرف رو کنم توئی قبله
قبله! قبله نما نمی خواهم

هر که را بنگری فدائی توست
من فدایم فدا نمی خواهم

همه آفاق روشن از رخ توست
ظاهری، جای پا نمی خواهم
***حضرت روح الله***

*** در سرزمین حجاز یاد همه دوستان امیرالمومنین (ع) بودم***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/5/6 | نظر

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

***حمید صالح اعلاء***

 

عرض سلام و ادب محضر شما خوبان

به دلیل پاره ای از امور و مشکلات ، موقتا توفیق خدمت گزاری در تیشه های اشک رو ندارم.

محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم.

یا حق.


نویسنده سائل در یکشنبه 90/2/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<