ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

شهادت امام هادی (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :97
بازدید دیروز :751
کل بازدید ها :6114508

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

بار دیگر عبای بوسفیان
 روی دوش معاویه افتاد

 سب حیدر  مرام منبر شد
 احترامش به حاشیه افتاد
*
 ولی الله و بزم نامحرم!!؟
 دل زهرای مرضیه خون شد

 و مقدس ترین صفات خدا
 از دهان یزید بیرون شد
 *
 از قدیم رسم جاهلان بوده
 قهقهه بر عقید? مردم

 در بساط سقیف? امروز
 قرعه افتاده بر امام دهم
*
 امتداد امیه و مروان
 با نقابی به اسم آزادی

 حرف شیطان خریده و کرده
 هتک حرمت به محضر هادی
*
 نانجیبی امام هادی  را
 هدف تیر ناسزا کرده

 و نمک خورده های ایران را
 خجل از حضرت رضا کرده
*
 مثل هیزم به دست یثرب شد
 سینه را داغ تازه زد، اما

 بر حریم امام خوبان، دست
 بی وضو بی اجازه زد، اما
*
 غافل از اینکه لحظه ای ما دور
 نشویم از کلام و سیره او

 جان خود هدیه می کنیم پای
 مکتب جامعه کبیر? او
*
 کوری چشم دشمنان باید
 بنده ای خوب و متقی باشیم

 از امام زمان مدد گیریم
 تا ابد رهرو نقی باشیم
***محمود مربوبی***


نویسنده سائل در چهارشنبه 91/2/27 | نظر

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد

به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد

زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد

به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد

سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد

مرا اسیر غزلهای چشم تو می خواست
نگاه روشنتان را کمیت پرور کرد

چگونه می شود الطاف بی کران تو را
چگونه می شود ای با شکوه باور کرد

خدا اراده نموده که شاعرت باشم
همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم


به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما

شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست
رهین محضر تو فقه اجتهادی ما

میان چشم تو آیات فتح را دیدیم
خروش تو شده روحیة جهادی ما
 
و آیه آیه قنوتت ترنم ملکوت
خلوص سجدة تو مسلک عبادی ما

همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف این که تو هستی امام هادی ما
 
اگر کم از جلوات جلالی ات گفتیم
بذار این همه را پای کم سوادی ما

شدیم مثل گدایان سامرائی تو
مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما

چه می شود که گدایِ گدای تو باشیم
چه می شود بپذیری فدای تو باشیم


همیشه می وزد از مرقدت نسیم بهشت
پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت
 
کنار گنبد و گلدسته های تو دیدیم
شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت
 
عبور می‌کند از بین صحن اطهر تو
مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت
 
همیشه رزق من از دست با کرامت توست
میان جنت الاعلی تویی نعیم بهشت

همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد
شدم اسیر نگاهت شدم مقیم بهشت

دوباره شوق زیارت هوائیم کرده
منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت

میان صحن و سرایت کبوترم کردی
تو بال های مرا نذر این حرم کردی

 
بخوان زیارت پر محتوای جامعه را
بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را
 
بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان
بخوان و شرح بده آیه آیه جامعه را
 
نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة»
بنا نهاده در عالم بنای جامعه را

میان عرش و زمین ، در تمامی ملکوت
ببین تجلی بی انتهای جامعه را

بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»
ببار بر دل من روشنای جامعه را
 
تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم
همیشه در خط مولایمان علی باشیم

 
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هوائی سامرا باشم

چه خوب می شود آقای من شوی تا من
تمام عمر در این آستان گدا باشم
 
مرا اسیر خودت کن که با عنایاتت
ز بندهای تعلق دگر رها باشم

نگاه روشنت اعجاز بی حدی دارد
طلا و مس نه، نظر کن که کیمیا باشم
 
تو خانة دل من را تکان بده شاید
در آستانة تو زائر خدا باشم
 
بده برات زیارت که یک شب جمعه
کنار قبر شهیدان کربلا باشم
 
شوم دوباره دخیل دو قبر شش گوشه
فدائی تو و ارباب با وفا باشم

تمام دار و ندارم همه فدای حسین
چه می شود که بمیرم شبی برای حسین
***یوسف رحیمی***


نویسنده سائل در سه شنبه 91/2/26 | نظر

 ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی
یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل»
در آینه صبح و مسا حضرت هـادی
دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
بردند همان شب که سوی بـزم شرابت
چون از تو نکردند حیا حضرت هادی
افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد
بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی
افسوس، به جور از حرم مادر و جدت
گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی
کس از غم ناگفته‌ات ای یوسف زهرا
آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی
کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟
ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی
بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر
حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی
در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر
شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی
"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند
ای کشته بی‌جرم و خطا حضرت هادی
*** استاد حاج غلامرضا سازگار***
لابه لای آه دلم، یه غصه فریاد می کشه
اشکامو مخفی می کنم اما چشام داد می کشه
زخمی که توی سینمه ، هیچ جوری مرهم نداره
به یاد یک حرم شبا، تا صبح دلم عزاداره
این روزا روضه می گیرم، به یاد روضه ی غمش
روم نمیشه بگم شده، چه ها به صحن و حرمش
خنده هامون گریه دارن، فصل عزا و شادیه
دلم خراب حرمه، آقام امام هادیه
قامت گلدسته تو، اگه یه ذره خم شده
کی گفته بغض دشمنت ، میون ماها کم شده
سینه زنت تا عمر داره، به داشتن تو می نازه
پا بده با سرش می آد، صحن .و سرات و می سازه 
یه روز می آد که اون حرم، تو گریه جا می گیریم 
توی طواف سینه زنات، شور یا زهرا میگیریم
شما امامی و عزیز، اما شکسته حرمت 
عرش خدا آتیش گرفت، تو شعله های غربتت 
گوشه زندان می چکه، بارون زچشمای شما
آقا چرا ورم داره، زیر کف پای شما 
تشنگی اذیت می کنه، عطش نشسته تو گلوت 
میگن جای تازیانس، آقا به روی سر و روت 
چند ساله بین زنجیرا، نشسته در تاب و تبی 
چند ساله که عزادار روضه ی عمه زینبی 
چند ساله که صحن خونت، پرچم لاله می زنی
ناله ی غسل کفن، طقل سه ساله می زنی
همه می دونن خون ما، وصل به رگهای شماست
همه می دونن شونمون، زخمی داغ کربلاست
هرجایی بریم آخرش، گریمون توی شور و شین
اینه که مستی می کنیم، فقط با ذکر یا حسین

 ***روح اله عیوضی***

 تب دارترین تب زده ی بستر دردم
پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم
رنگ رخ من بر همگان فاش نموده
در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم
فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا
تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم 
جای عرق از چهره ی من زهر چکیده
پیغامبر خسته دل باور دردم
بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند
من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم
آتش فکند بر قد وبالای سپیدار
یک ذره ی ناچیز ز خاکستر دردم
خون گریه کند اخترو مهتاب برایم
افلاک شده مستمع منبر دردم
 *** وحید قاسمی***

چشمهایت فرات دلتنگی
اشکهایت تلاطم غمهاست
حال و روز دل شکستة تو
از نگاه غریب تو پیداست
ای غریب مدینة دوم
مرد خلوت نشین سامرّا
التماس همیشة باران
حضرت عشق التماس دعا
کوچة خاکی محلة غم
در غرور از حضور سادة توست
ولی افسوس شرمگین تو و 
پای پر پینه و پیادة توست
آه آقا تو خوب می دانی
که دل بیقرار یعنی چه
پشت دروازه های شهر ستم
آن همه انتظار یعنی چه
چه به روز دل تو آوردند
رمق ناله در صدایت نیست
بگو ای نسل کوثر و زمزم
بزم شوم شراب جایت نیست
بی گمان بین آن همه غربت 
دل تنگ تو نینوائی شد
روضه های کبود طشت طلا
در نگاه ترت تداعی شد
آری آن لحظه ماتم قلبت 
بی کسی های عمه زینب بود
قاتلت زهر کینه ها ، نه نه !
روضة خیزرانی لب بود
 *** یوسف رحیمی***


نویسنده سائل در سه شنبه 89/3/25 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<