موی تو چون غزلی بافته و شانه شده است
روی تو شمع شب و شعلهی پروانه شده است
گلِ روی لب تو، بوسه به هرکس ندهد
خوش به حال لبِ هر کاسه که پیمانه شده است
حلقهی زلف تو بر چشم سیاهت افتاد
دار بر پا شد و در سر هوس دانه شده است
خالی از عشق مکن، سینهی مجنون صفتان
در دل شهر پر از لیلی دیوانه شده است
آنقدر در پی این راه خرامان رفتی
که صدای قدمت صحبت میخانه شده است
کشتهی تیر نگاه تَر تو میداند
کشتهی نقشهی یک قتل صمیمانه شده است
آسمانِ ادب و حسن، به زیر پَر توست
میشود گفت که بال تو پریخانه شده است
***محمد امین سبکبار***