مثل همیشه منتظرم آه می کشم
چون انتظار یوسف از این چاه می کشم
در عالم خیال،مسیر عبور را
در امتداد سبز همین راه می کشم
نادیده عاشقت شده ام مثل کودکان
عکس تو را شبیه به یک ماه می کشم
آقا بیا که فصل غریبی است نازنین
آقا بیا ز غصه تو را آه می کشم
جای گلایه نیست که دوری گزیده ای
هرچه کشیدم از دل گمراه می کشم
*** مهدی صفی یاری ***
مباد لحظه ای ازیادتان جدا باشم
خدا کند همه ی عمر با شما باشم
مرا رها مکن از آستانه ات آقا
رضا مشو که ز درگاه تو جدا باشم
اگر که فیض دعای تو شاملم گردد
زدام غفلت و بند گنه رها باشم
به انتظار فرج دست بر دعا شده ام
خدا نکرده مگر تحبس الدعا باشم؟
اگر نصیب کنی طول عمر با عزت
همیشه و همه جا خادم شما باشم
به یاد غربت ارباب دل پریشانم
خوشم که با تو گرفتار روضه ها باشم
دلم قرار ندارد بیا و کاری کن
که عاقبت سفری با تو کربلا باشم
*** احسان محسنی فر***
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت
بیتابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
***فاضل نظری***