کی میشود به سامره در «سرّ من رای»
گویم به هادی و تو سلامٌ علیکما
تا روز مرگ جان بدهم در ولایتان
حبّ شما طلب بکنم روزی از خدا
در فضل «ابومحمّد»ی ای چشمه کرم
«ابن الرضا»ست شهرتت ای معدن سخا!
صاحب لوای عسگر دین است باب تو
ای مادر عفیفه تو «سوسنِ» حیا
ای همچو بومسیلمه کذاب، خصم تو
تو از کجا و مدّعی جاهل از کجا؟
ای آفتاب یازدهم، سرّ احمدی
ای نورِ از سلاله خورشیدِ انّما
ای وارث ودیعه زهرا، امام نور
ای امتداد چشمه تطهیر تا شما
مسموم زهر خصم ولایت چنان حسن
مظلوم روزگار تویی مثل مرتضی
امروز چشم شیعه به صحن و سرای توست
فرزند نور، ای پسرت حجت خدا!
در پشت ابر، ماه تمام تو تا به کی؟
با پای خسته گرم طلب شیعه تا کجا؟
أین الامام؟ یا حسن عسگری، دخیل
در انتظار سامره توست، کربلا ...
***محمد سعید میرزایی***
او جمله دلیل خلق عالم بود
آن نور ازل، نبی خاتم بود
از حمد احد، به نام احمد شد
او سرّ حروف اسم اعظم بود
آن غایت حسن و لطف و دلبندی
از یوسف مصر، دلنشینتر بود
در کار شریعت خداوندی
جبریل، امین و او امینتر بود
عالم همه غرق لطف ایزد شد
هنگام ولادت محمّد شد
ای جان علی سرشته با جانت
ای فاطمه در پناه دستانت
جانی و جهان یتیم احسانت
ای جان جهان، جهان به قربانت
ای جای حسین بَر بر و دوشت
ای جای حسن بهشت آغوشت
ای منت رحمت تو بر عالم
کی امت تو کند فراموشت؟!
عالم همه غرق لطف ایزد شد
هنگام ولادت محمّد شد
***محمد سعید میرزایی***