ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار سینه زنی اربعین 89 - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :180
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6138936

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

ای اذان پر از نماز حسین 
جا نماز همیشه باز حسین

نام سبزت ، اقامه ی زهرا
زندگی ات ادامه ی زهرا

مثل بیت الحرام، یا زینب
واجب الاحترام ، یا زینب

ذکر ایاک نستعین لبم
آیه های تو هم نشین لبم

حضرت مریم قبیله ی ما 
آیة الله ِ ما، عقیله ی ما

ما دو آئینه ی  مقابل هم 
جلوه های پر از تکامل هم

بال یکدیگریم، در همه جا
تا خدا می پریم ، در همه جا

ای حیات دوباره ی  هستی
زینت گوشواره ی هستی

پر من بال من کبوتر من
سایه بان همیشه ی سر ِ من 

پیشتر از همه رجز خواندی
بیشتر زیر نیزه ها ماندی

تو ابوالفضل در برابرمی
تو حسین دوباره ی حرمی

عصمت الله ، دختر زهرا
آن زمانی که آمدیم اینجا

چشمت هایت سپیده ی ما بود
پای تو روی دیده ی ما بود

از برایم تو خواهری کردی
خواهری نه که مادری کردی

به تو ام الحسین باید گفت
محور عالمین باید گفت

آفتاب غروب خیمه ی من 
ضلع گرم جنوب خیمه ی من

ای پریشانی به دنبالم
التماس کنار گودالم

ای فدای غرورِِ دلخور تو
در نگاه فرار چادر تو

صبح فردای بعد عاشورا
ده نفر از قبیله هایِ زنا

روی شن ها تن مرا بستند
نعل تازه به اسبها بستند

بدنم را به خاک
  تن کردند
مثل یک لایه پیرهن کردند

یک نفر فیض از حضورم برد
یک نفر نیز در تنورم برد

ای ورق پاره های تا خورده
زائر این زمین جا خورده

رنگ و روی شما پریده نبود
بالهای شما بریده نبود

بعد یک انتظار برگشتی
سر ظهر ِ قرارا برگشتی

ماه رفتی و هاله آمده ای
یاس رفتی و لاله آمده ای

از چه داری به خویش می پیچی
نکند بی سه ساله آمده ای؟

ای غریب همیشه تنهایم
آفتاب نجیب صحرایم

پیش چشمان خیره ی مردم
صبح دلگیر روز یازدهم

دختران مرا کجا بردی؟
اختران مرا کجا بردی

ای مناجات خسته حرف بزن
ای نماز شکسته حرف بزن

با من از خارهای جاده بگو
از اسیریِ خانواده بگو

از کبودی دست های عرب
از تماشای بی حیای عرب

راستی از سفر چه آوردی ؟
غیر از این چند سر چه آوردی؟

آن پرت را بگو که پس دادند؟
معجرت را بگو که پس دادند؟

آن شبی که کنارتان بودم
میهمان بهارتان بودم

دخترم در خرابه ای که نخفت
در گوشم چه چیزها که نگفت

حال از این نگات می پرسم
از همین چشمهات می پرسم

ای وقار شکسته ی عباس
اقتدار شکسته ی عباس

سر بازار ازدحام چه بود؟
ماجرای کنیز و شام چه بود؟
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده سائل در شنبه 89/11/2 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<