کربلا یعنی نوای العطش
روی لب ها رد پای العطش
کربلا یعنی سرا پا سوختن
تشنه لب بین دو دریا سوختن
کربلا یعنی که سقای ادب
در کنار شط بیفتد تشنه لب
کربلا یعنی حضور فاطمه
پیش سقا در کنار علقمه
کربلا یعنی تبسم بر اجل
نزد قاسم مرگ احلی من عسل
کربلا یعنی علی اصغر شدن
تشنه بردوش پدر پرپر شدن
کربلا یعنی فغان و التهاب
خیره بر گهواره چشمان رباب
کربلا یعنی که رزم حیدری
اکبر آسا غرق خون جنگ آوری
کربلا یعنی وداع زینبین
پشت خیمه با گل زهرا حسین
کربلا یعنی حضور گرگها
بر خیام یوسف آل عبا
کربلایعنی یتیمان حسین
گریه در شام غریبان حسین
کربلا یعنی شرف در یک کلام
بر حسین وکربلای او سلام
السلام ای کعبه آمال ما
ای صفا و شور و عشق و حال ما
خاک تو دارالولای اهل دل
مروه و سعی و صفای اهل دل
کربلا بوی خدایی میدهد
عطر ناب آشنایی میدهد
***علیرضا فولادی***
نگو کفر است چون این کاروان چندین "خدا" دارد
خداوند ادب شاهنشه مهر و وفا دارد
علمداری که ساقی می شود بر سوزش دل ها
لقب باب الحوائج،غیرتی چون مرتضی دارد
خدای صبر زینب را بگو دردانه ی زهرا
پدر حیدر، برادر چون امام مجتبی دارد
در آن طوفان نمی دانم چه آمد بر سرت بانو
فقط می دانم این زنجیرها یک ناخدا دارد
خدای عشق می خواند به روی نیزه ها قرآن
و این دشت بلا با این خدایان حرف ها دارد
گلوی خشک شاه کودکان،لب تشنه می گوید
منم شش ماهه سالاری که نامم هم شفا دارد
خرابه می شود گلگون، صدای گریه می آید
رقیه دخت عاشورا نوای نینوا دارد
***جواد نعمتی***
***اشعار ورود کاروان سید الشهداء به کربلا***
باز دیشب دل هوای عشق کرد
آرزوی کربلای عشق کرد
با نوای نی، دلم دمساز شد
سوی دشت خون، سفر آغاز شد
با نوای نی چه حالی داشتم
لحظه های بی زوالی داشتم
نی نوای نینوایی ساز کرد
نی هم آن شب عقده دل باز کرد
چشم دل وا کردم آنجا نور بود
سرزمین عشق و حال و شور بود
نینوا بود و خدا بود و حسین
وسعت کرببلا بود و حسین
کربلا یعنی کمال بندگی
کربلا یعنی رها در زندگی
کربلا یعنی عطش در موج خون
کربلا یعنی طپش، مستی ،جنون
کربلا یعنی شهود لاله ها
کربلا یعنی عروج ناله ها