ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار میلاد پیامبر اعظم (ص) - حسین آذری - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :218
بازدید دیروز :121
کل بازدید ها :6143493

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

آن شب از موج نور دیدن داشت
آسمانی که غرق اَنجُم بود

در زمیــن از ترنـّـم بــاران
بر لب غنچه ها تبسم بود
*
غــرقِ در نور آسمان امید
می درخشیـد مثل آییــنه

می گشود از هم و برون می ریخت
(رازهایی که داشت در سینه)
*
آن شب از لابلای عرش خدا
سوده نور بر زمین می ریخت

آسمان در نشاط و شور و شعف
چلچراغ از ستاره می آویخت
*
فوج فوج ملک به عرض سلام
آمدند از سما به سوی زمین

تا که بینند عارض احمد
آن که نامش بود به عرش آذین
*
 خانه آمنه سراسر فیض
گوئیا خـانـه ملائـک بود

مصطفی در میانه و همه مست
از شمیم گلاب و عنبر و عود
*
حوریان یک طرف همه مبهوت
همه محو نگاه دلبر خود

پک طرف جبرییل می افکند
زیر بالین مصطفی پر خود
*
 کودکی کو ز دلبری زده است
بند قنداقه اش به دل ها بند

انبیا جمله گرد شمع رخش
همه پروانه وار می گردند
*
آمد آن گل که در بسیط چمن
(باغ دیباچه ای ز دفتر اوست)

او که در سایه اش رود خورشید
(هودج آفتاب پیکر اوست(
*
می چکد شبنم تلاوت عشق
از لبانش که هست غنچه نور

در لب پر ز شهد توحیدش
چشمه ای هست از شراب طهور
*
آه ای آسمان هستی بخش
سـدرة الـمنتـهی افلاکـی

تو پر از چشمه های تطهیری
(مثل آیه مقدسی پاکی)
*
ای سراپا شکوه فیض خدا
وی ز رویت عیان بهشت برین

تویی آیینه دار رحمت حق
(آسمانی تبار روی زمین)
*
ای که با یک نگاه کردی تو
کار صدها مسیح و ابراهیم

ای که مه را به طرفة العینی
با سر انگشت خویش کرده دو نیم
*
آمدی ای همیشه جاری عشق
تا جهان از تو کامیاب شود

ای که از هیبت وجودی تو
کاخ نوشیروان خراب شود
*
آمدی ای زلال و از یُمنت
نهرهای سماوه جوشش کرد

آری از معجزات مولد توست
آب ساوه اگر فروکش کرد
*
ای که داری به روی شانه خود
نقش مُهر نبوت ازلی

بس بود در مقام و منزلتت
که تو را یار با وفاست علی
*
ای امین ای رسول ای احمد
ای که کوی تو جنتُ المَاواست

بر در باغ عشقِ تو قفلی ست
که کلیدش محبت زهراست
*
وصف ذات و جمال پاکت را
به یقین عقل ما نمی داند

هر چه هستی فرشته یا آدم
هیچ کس جز خدا نمی داند
*
امشب از لطف ای حبیب خدا
ای که بالای نور قامت توست

التفاتی به «آذری» ای دوست
که نگاهش به دست رحمت توست
***حسین آذری***


نویسنده حبیب در یکشنبه 91/11/8 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<