مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش
آن قدر حال ندارد که نیفتد بدنش
جا به جا گر نشود سلسه بد می چسبد
آن چنانی که محال است دگر وا شدنش
نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت
زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش
آه مانند گلیمی چقدر پا خورده
بی سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش
از کلیم اللهی حضرت ما کم نشود
گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش
به رگ غیرت این مرد فقط دست مزن
بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش، بزنش
بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت
مدد سلسله ها بود نمی ریختنش
با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است
آه آه از پسرش آه به وقت کفنش
***علی اکبر لطیفیان***