تو نوری و خورشید هم خاکستر توست
پرواز صد جبریل در بال و پر توست
این آیه های مریم در حال تنزیل
یا آبشار رشته های معجر توست
تا ردّ پای سجده هایت را گرفتم
دیدم تو نوریّ و خدا در باور توست
فریاد های زخمی دیروز گودال
امروز روی شانه های حنجر توست
می خواستی زیبا ببینی کربلا را
یعنی حسین بن علی هم بی سر توست
با محمل عریان تو را سنخیّتی نیست
تو زینبی ، پرده نشینی بهتر توست
مردم نمی بینند حتی سایه ات را
هجده سر نیزه نشین دور و بر توست
مجموعه ی دردی ، گلستانِ کبودی
رنگین کمانی ، مدّعایم پیکر نوست
فردا که پا در عرصه ی حق می گذاری
معلوم می گردد قیامت محشر توست
*** علی اکبر لطیفیان ***
نویسنده در سه شنبه 91/3/16 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...