حیوان اگر به پوزه نبندد لگام ها
وا می شود دهان به "نباید کلام ها"
وقتی شراب پاک و مطهر نمی خورند
باید شرنگ ریخت اینگونه جام ها
این عده اند و سجده به اهریمنان دون
مائیم و سر به ساحت قدسی مقام ها
یا ایهاالامیر و یا ایها العزیز!
ای مقصد تمامی این السلام ها!
ای صبحگاه، سجده کنانت پیمبران!
ای شامگاه، بر سر خوانت امام ها!
ای خورده منکر تو مکرر تمام عمر
از دست های هرچه حرامی، حرام ها
آنان که نام پاک تو را، خوار برده اند
قی کرده اند قوت حرامی که خورده اند
پاپی شده قلم که لبی بر سبو برد
هر بیت را به ساغر پر می فرو برد
این شاعر از خدا صله اش را گرفته است
گر در قنوت شفع کسی اسم از او برد
اما تمام حاجت او یک نگاه توست
سودا که شاعر تو از این آرزو برد
هم، نام توست هادی و هم، نام ایزد است
نام تو را چگونه بشر بی وضو برد؟
حاشا که عشق را بتواند به سادگی
با یک دو حرف پوچ به غارت، عدو برد
باشد که تیغ تیز زبان های خلق را
پروردگار سوی عدو تا گلو برد
این شعر – اگر صلاح بدانی- بر آن سر است
کز دشمنان سفله ی تو آبرو برد
آنان که نام پاک تو را، خوار برده اند
قی کرده اند قوت حرامی که خورده اند
با دیدن تو، چشم و جبین را شناختیم
اینگونه آسمان و زمین را شناختیم
ما مردمان دوزخ بی نام و بی نشان
با نام تو بهشت برین را شناختیم
نام تو را، امام دهم بودن تو را
شرمنده ایم.. از تو همین را شناختیم
اسبی به خیمه آمد با زین واژگون
آن روز تازه واژه ی زین را شناختیم!
حالی زبان کفر به دشنام باز شد
در این مجال، دشمن دین را شناختیم
غیر از سپر نبود که دیدیم پیش از این
تا عاقبت که خنجر کین را شناختیم
آری حرام زاده بسی می شناختیم
باری حرام زاده ترین را شناختیم
آنان که نام پاک تو را، خوار برده اند
قی کرده اند قوت حرامی که خورده اند
***پیمان طالبی***