ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار وفات حضرت ام البنین (س) - داوود رحیمی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :80
بازدید دیروز :229
کل بازدید ها :6142044

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

هرکجا صحبت ادب باشد
نام اُمّ البنین میان آید

امتحان کرده ام و می گویم
که دعایش عجیب می گیرد

پس به ام البنین توسل کن
هر زمانی گره به کار افتد

آن قَدَر با ادب و خانم هست
که خودش را کنیز می خواند

خودش و هر چهار فرزندش
نوکران قبیله ی احمد

بود از اول کنیز خورشیدو
قمرش تاهمیشه می تابد

تا که عباس چشم خود وا کرد
دید دور حسین می چرخد

از همان بچگی قسم خورده
که برای حسین می میرد

"گفتم ام البنین دلم پا شد"
دست بر سینه تا بقیع آمد

گوشه ای در سکوت قبرستان
پرچمی در خیال می جنبد

یک ضریحی که نیست،آن گوشه
روی آن جای خالی گنبد

انتهای رواق رؤیایی
مادری سنگ قبر کم دارد

مادری که ضریح فرزندش
به تمام بهشت می ارزد

دل من می دهد گواهی که
مرقدش این چنین نمی ماند

مردی از جنس نور می آید
و برایش ضریح می سازد

پنجره، گنبد و دو گلدسته
با طلای عیار صد در صد

مادر ساقی است پس صحنش
علم و مشک آب می خواهد

یک مثلث ز نور می سازد
کربلا و مدینه و مشهد

شاید آن روز من نباشم وَ
مرده باشم کسی چه می داند؟…

تو گواهی بده که این نوکر
تا دم مرگ، از تو دم می زد
***داوود رحیمی***


نویسنده سائل در چهارشنبه 91/2/13 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<