ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

مدح و مصیبت حضرت ام البنین (س) - قاسم نعمتی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :432
بازدید دیروز :304
کل بازدید ها :6141081

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم

مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم

آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم

معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است

دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست

من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم

وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم

قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من

دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم

گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت

آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم

لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم

هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند

گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر

عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع

آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم

تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد

صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم

در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم

شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم

حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین

گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی

نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان

روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین

چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی

یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا

رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت

وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت

جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد

گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو و بغض گلو

گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی

گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی

تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم

باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمد

یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم

نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی
***قاسم نعمتی***


نویسنده سائل در چهارشنبه 91/2/13 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<