تو گفته ای که بیا نیمه شب قرار، اینجا
کنار پهلوی زخمی، سر مزار، اینجا
من آمدم سر قبرت نشد دلم آرام
که خواب رفته ای ای قلب بیقرار، اینجا
خدا کند ز مزارت بنفشه ای بدمد
که رنگ و روی تو دارد گل بهار، اینجا
از آن دو چشم کبودت مرا تماشا کن
عصای دست علی هست ذوالفقار، اینجا
چگونه پای نلرزد کنار این تربت
ز من گرفته تو را دست روزگار، اینجا
چگونه پای گذارم به خانه ی بی تو
چرا به سینه نکوبم سر مزار، اینجا
نشسته اخترت امشب به انتظار، آنجا
نشسته ام سر قبرت به انتظار، اینجا
رسیده صبح بیا تا به خانه برگردیم
به کودکان دل من مزن شرار، اینجا
***سید محمد جوادی***