نبی به بوی بهشتیّ تو ارادت داشت
علی به جلوه ی هر روزه ی تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید؟
که شعله هم به در خانه ات ارادت داشت
برای خاطر حیدر به تازیانه نشست
کدام دست، چنان دست تو عبادت داشت؟
برای ضربه ی دیگر به دیدنت آمد
که گفته قاتل تو نیّّت عیادت داشت؟
پس از تو ای گل نشکفته پرپر این بلبل
ز شام تا به سحر گریه ها به یادت داشت
قسم به سوره ی خاکیّ چادرت، بانو!
به درک قدر تو باید فقط سعادت داشت
***شیخ رضا جعفری***
*از وبلاگ من غلام قمرم*