زودتر از شمع ها پروانه پرپر می شود
آینه در باد ها وقتی مکدّر می شود
جام آتش روی دست باد مستی می کند
حالیا از مستی اش احساس پرپر می شود
دود و آتش،بوی میخک،یاس، ریحان، کوچه ها...
بیشتر از پیش تر دارد معطّر می شود
یک گلستان آتش و باد و در و دیوار ها
یک پرستو این میان، دیگر چه محشر می شود
میخ کرده بال های این پرستو را به در
هجمه ای از باد تا راهی این در می شود
بیشتر مادر که افتاده است پشت درب، یا
بیشتر پرپر، پدر از داغ مادر می شود
تازه اینجا اوّل قصه است با پروانه ها
آتش این قوم از این پس مکرر می شود...
***مهدی چراغ زاده***