ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

ما را لُلُلُک لُکنت محض آففریدند ... - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :89
بازدید دیروز :229
کل بازدید ها :6142053

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

پائین تر از آنیم زبالا بنویسیم
یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم

ما کوزه ی اندیشه مان کمتر از آن است
تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم

آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم

ما را لُلُلُک  لُکنت محض آففریدند
تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم

هر جا که حسین ابن علی حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری بنویسیم

از وسعت نوری بنویسیم که تابید
ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید

بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند

نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی
گاه متولد شدنت عالمه بودی

از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه
هم مادر و هم دختر زهراست خدیجه

بر روی زمین از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه

لب باز کنی هرچه نفس بند میآید
از حنجرت آیات خداوند میآید

پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد

قول تو فصیح است بدانگونه که زهرا
این غرش شیر است همانگونه که مولا

دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول ولا قوه ای وای مبادا...

 ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد
برپای اگر از تاختنش گرد ندارد

پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست همآورد ندارد

ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه
با طرز وقاری که برش کوه شود، کاه

خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه
جز این نبود منزلت دختر یک شاه

ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را


ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد

زینب که دمی راهی بازار نمیشد
از معجر او باد خبر دار نمیشد

اکنون به چه جرم است وِ را کوچه به کوچه...
دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه

از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم
یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم
***حسین رستمی***


نویسنده سائل در سه شنبه 91/1/8 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<