مثل خدا بود و نگاهی مهربان داشت
در آسمان بی کرانه آشیان داشت
او را تمامی ملائک می شناسند
قبری پر از آوازه اما بی نشان داشت
هم باغ لاله بود و هم باغ بنفشه
در دامن آلاله خیزش ارغوان داشت
او آسمان بود و پر از آیات باران
در گوشه ای از بازویش رنگین کمان داشت
در مسجد سجاده روزی پنج نوبت
دستی شکسته رو به سوی آسمان داشت
از رنگ سرخ کودکانش می توان خواند
بی بیت الاحزان بود اما سایبان داشت
در بین بستر با پرستاری زینب
افتاده بود و پوستی بر استخوان داشت
قصد سفر تا عرش تا لاهوت دارد
خوشحال بود از اینکه یک تابوت دارد
***علی اکبر لطیفیان***