شب عید دانش، شب جشن بینش، به ملک مبارک، به بشر مبارک
شب آشنایی، شب روشنایی، به ستاره تبریک، به قمرمبارک
شب وصل جانان، شب رؤیت جان، به طلوع فجر و به سحر مبارک
شب مدحخوانی، شب دُرفشانی، به صدف مبارک، بـه گهر مبارک
شب عید صادق، پدر حقایق، به پدر مبارک، به پسر مبارک
همه لاله برکف، همه شور در سر، همه خنده برلب، همه شاد و خرم
صلوات داور، صلوات احمد، صلوات حیدر، به امام صادق
صلوات طاها، صلوات یاسین، صلوات کوثر به امـام صادق
صلوات رضوان، صلوات میزان، صلوات محشر به امام صادق
صلوات مهر و صلوات ماه و صلوات اختر به امـام صادق
صلوات مکـه، صلـوات کعبه، صلوات مشعـر به امام صادق
همه دم سلامش، همه جا درودش ز خدای منان ز رسول اکرم
شده مات گردون به جلال وحسنش، زده بوسه قرآن به لب و دهانش
گل وحی روید ز ریاض علمش، دُر فضل ریزد ز لب و دهانش
همـه راز خلقت به درون سینه همه علم هستی بـه سر زبانش
زده علم بوسه به لب هشامش، شده روح جـاری ز دم ابانش
زُعمای گیتی همه خاک راهش، علمای عالم گـل بوستانش
همه آفرینش همـه اهـل بینش زده اند هر دم ز ثنای او دم
به خدای منان، به رسول اکرم، به مقام عترت، به جلال قرآن
به حجر، به کعبه، به صفا، به مروه، به مقام و زمزم به منی?، به قربان
به حساب ومحشر، به بهشت وکوثر، به جزای مؤمن، به صراط و میزان
که به جز در او، که به جز ره او همه جاست ظلمت همه جاست نیران
هم از او حمایت، هم از او ولایت هم از او عنایت هم از اوست احسان
همه جا پیامش، همه جا کلامش، چو خطاب مبرم، چو کتاب محکم
تویی آن معلم که علوم نازد بـه مفضل تو، به زرار? تــو
همه آسمان را مه و کهکشان را نگه توسل بـه ستـار? تـو
نه عجب که شعله به تنور آتش گل و لاله گردد به نظار? تو
نه عجب که کافر چو شود مسلمان برسد به سلمان به اشار? تو
همــه لحظه هایم شده یادواره، همه روزهایم چو هزار? تو
به تو راز گویم، ز تو چاره جویم که تو رهنمایی به هزار عالم
تو تمام علمی، تو تمام حلمی، تو تمام فضلی، تو تمام نوری
تو به حق روانی، تو مسیح جانی، تو کلیم وحیی، تو کلام نوری
تو ولی سبحان، تو چراغ ایمان، تو زبان فرقان، تو پیام نوری
تو تجلی رب، تـو رئیس مذهب، تو زعیم مکتب، تو امام نوری
تو ولی مطلق، تو حقیقت حق، تو نگاه بینش، تو نظام نوری
تو کتاب ناطق تو امام صادق تو ولـی آدم تو وصی خـاتم
تو اگر نبودی بـه سپهر دانش، به فضای بینش قمری نبودی
تـو اگـر نبودی بـه ریاض قرآن، ز بهار ایمان اثری نبودی
تو اگـر نبـودی یم معـرفت را صدفی نبـودی، گهری نبودی
تو اگر نبودی، شب اهرمن را شب تیرگی را سحری نبودی
تو اگر نبودی ز کتاب و عترت ز قیام و نهضت خبری نبودی
تو ز جهل بودی همه دم مبری? تو ز علم بودی همـه جا مقدم
قمـر هـدایت، گهــر ولایت، متجلی آمد ز رخ منیـرت
زعمـا گـدایت، عرفا فقیرت، صلحا مطیعت، علما اسیرت
همه سرسپرده به هشام و حمران به ابان و جابر به ابوبصیرت
چه بسا سلاطین شده خاکبوست، چه بسا بزرگان که همه حقیرت
فـلک مـدور شـده ره نوردت ملـک قرب بـه فلک اجیرت
تو همه حقایق، تو به از خلایق، به رهت چه لایق در مدح میثم
***استاد حاج غلامرضا سازگار***