دلم برای سخن گفتن تو لک زده است
گلم به روی تو آیا کسی کتک زده است؟
عروس خــانه حیدر چرا نمی خندی ؟
همین سکوت تو بر زخم من نمک زده است
عدو به پیش دو چشمم تو را کتک می زد
بگو خدای کسی را چنین محک زده است؟
ز کوچه های مدینه نفاق لبریز است
دل تمام اهالیِّ آن کپک زده است
تو محض عشق علی سینه را سپر کردی
زمن به بازوی خود دفع صد خطر کردی
***مصطفی هاشمی نسب***