عاشقى که نیست حیران تو,حیران میشود
خواه یا ناخواه,خواهان بیابان میشود
هرکه بین ره پشیمان شد ز عاشق بودنش
از پشیمان بودنش حتما پشیمان میشود
دربیابان طلب خار که بودن مطرح است
خار,خارگل نشد خارمغیلان میشود
وصل یا هجران تماما بستگى دارد به تو
تو بخواهى هجر,وصل و وصل,هجران میشود
گیسوى آشفته ات حال مرا آشفته کرد
با پریشان هرکه میگردد پریشان میشود
گر تو باشى ونباشد هیچکس درمحضرت
کوچه هاى مصر هم مانند کنعان میشود
خادمانت هم اولوالفیض ند وحاجت میدهند
باکریمان هرکه بنشست از کریمان میشود
من سگ آلوده ام اما پناهنده شدم
کهف اگرکهف تو باشد سگ هم انسان میشود
منکه گریان نیستم یعنى که عاشق نیستم
ورنه عاشق مثل طفلان زودگریان میشود
رزق تو از هر طرف باشد معانیش یکى است
نان اگراز هرطرف خوانده شود نان میشود
من نمیدانم چرا هر وقت که تب میکنم
مادرم پا میشود رو به خراسان میشود
...
بردن این مشک که کار من بى دست نیست
کور شد وقتى گره محتاج دندان میشود
***علی اکبر لطیفیان***