باده ازجام گهربار که باشدزیباست
می زدستان علمدارکه باشدزیباست
همه ی عمر هوادار غلامت بودی
بهر ما یار هوادارا که باشدزیباست
پر پرواز گشودیم ز حریمت به خدا
مقصد دل حرم یار که باشدزیباست
جان عالم به فدای نخی از معجرتان
سرمان بهر تو بردار که باشدزیباست
هرکجا خسته شدم نام تورا بردم چون
عشق زیبای تودرکار که باشدزیباست
من هدایت ز ازل بر در معصومه شدم
از سر آغاز منم نوکر معصومه شدم
باز گفتند به من از حرمت بنویسم
باز گفتند ز لطف و کرمت بنویسم
دخترعشق وهم خواهروهم عمه عشق
باز گفتند ز یومن قدمت بنویسم
ای عزیزی که دعای تو خمینی پرور
باز گفتند ز اعجاز دمت بنویسم
از شما نوکرتان گوشه عنایت خواهد
در حرم شعر به زیر علمت بنویسم
ای غریبی که به غربت ز برادر بودی
باز گفتند که از درد غمت بنویسم
باده ازجام گهربار که باشدزیباست
می زدستان علمدارکه باشدزیباست
همه ی عمر هوادار غلامت بودی
بهر ما یار هوادارا که باشدزیباست
پر پرواز گشودیم ز حریمت به خدا
مقصد دل حرم یار که باشدزیباست
جان عالم به فدای نخی از معجرتان
سرمان بهر تو بردار که باشدزیباست
هرکجا خسته شدم نام تورا بردم چون
عشق زیبای تودرکار که باشدزیباست
من هدایت ز ازل بر در معصومه شدم
از سر آغاز منم نوکر معصومه شدم
باز گفتند به من از حرمت بنویسم
باز گفتند ز لطف و کرمت بنویسم
دخترعشق وهم خواهروهم عمه عشق
باز گفتند ز یومن قدمت بنویسم
ای عزیزی که دعای تو خمینی پرور
باز گفتند ز اعجاز دمت بنویسم
از شما نوکرتان گوشه عنایت خواهد
در حرم شعر به زیر علمت بنویسم
ای غریبی که به غربت ز برادر بودی
باز گفتند که از درد غمت بنویسم
ازازل تابه ابد نوکرتان مست شماست
نبض ایران نه فقط نبض جهان دست شماست
بنویسید قم اما بسرایید بهشت
حق شفیع همه راحضرت معصومه نوشت
وقت خلقت بخدا حق گل هرنوکر را
بااضافی گل حضرت معصومه سرشت
هردمی که به لبم نام تورا می آرم
تا جهان هست منم فاتح هر پیکارم
از عنایات شما بود که زائر گشتم
اذن دادی که قدم در حرمت بگذارم
بهر لیلا شدنت بود که مجنونم من
جزتوای خان کرم منچه کسی رادارم
با ورودی ز شبستان حرم بی بی جان
حرمت را حرم فاطمه می انگارم
تومحال است که دست ازکرمت برداری
من محال است که دست از حرمت بردارم
خوب شدبسته نشد دست تو بر دار طناب
هم ندیدی تو لب خشک علی طفل رباب
شکر للله که کسی معجرتان را نکشید
هیچکس صورت زیبا و جمال تو ندید
شکرللله همه سادات به دورت بودند
هیچکس معجر زیبای شما را ندرید
خوب شدنیزه به پهلوی رضای تونرفت
هیچکس سر زتن پاک رضایت نبرید
آه ای عمه سادات به زینب چه گذشت
دم دروازه ساعات به زینب چه گذشت
وقت خلقت بخدا حق گل هرنوکر را
بااضافی گل حضرت معصومه سرشت
هردمی که به لبم نام تورا می آرم
تا جهان هست منم فاتح هر پیکارم
از عنایات شما بود که زائر گشتم
اذن دادی که قدم در حرمت بگذارم
بهر لیلا شدنت بود که مجنونم من
جزتوای خان کرم منچه کسی رادارم
با ورودی ز شبستان حرم بی بی جان
حرمت را حرم فاطمه می انگارم
تومحال است که دست ازکرمت برداری
من محال است که دست از حرمت بردارم
خوب شدبسته نشد دست تو بر دار طناب
هم ندیدی تو لب خشک علی طفل رباب
شکر للله که کسی معجرتان را نکشید
هیچکس صورت زیبا و جمال تو ندید
شکرلله همه سادات به دورت بودند
هیچکس معجر زیبای شما را ندرید
خوب شدنیزه به پهلوی رضای تونرفت
هیچکس سر زتن پاک رضایت نبرید
آه ای عمه سادات به زینب چه گذشت
دم دروازه ساعات به زینب چه گذشت
***مهدی جباری***