ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار شب ششم محرم - اشعار حضرت قاسم بن الحسن (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :237
بازدید دیروز :121
کل بازدید ها :6143512

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

همان وقتی که عمو بر تنت ردایت کرد
همینکه بال گشودی پسر صدایت کرد

گره به بند نقابت زد و میان حرم
پس از دو بوسه به پیشانیت دعایت کرد

کنار عمه نشست و برای نجمه گریست
و خیمه گاه تو را حجله عزایت کرد

ببین که با عرق شرم آشنایم کرد
کسی که با تن این خاک آشنایت کرد

به غیر موی سفیدش، لبان پر خونت
تو را خود حسنم مثل مجتبایت کرد

کسی نبود و بگوید یتیم را نزنید
کسی نگفت که این ضربه ها کفایت کرد

بگیر دستم و بابا بگو نگاهم کن
علی که رفت بجای خودش عصایت کرد

دم از تو هست ولی باز دم ممکن نیست
که تاخت لشگری غرق رد پایت کرد

همینکه خواستی از سینه ات نفس بکشی
شکست دنده ی سختی و بی صدایت کرد

دوباره آمدی آرامتر نفس بزنی
که باز ضربه یک نعل جابجایت کرد

تلاش میکنی اما نفس نمیگذرد
به سینه حق بده این سنگ آسیایت کرد

تو را به سینه اش عباس می کشد بد جور
مفاصلی که جدا مانده نخ نمایت کرد

به مشت قاتل تو گیسوی تو را چرخاند
بلند ازسرمو از زمین جدایت کرد

چه خوب شد که رسیدم تبر زمین انداخت
رسیدم و نوک سرنیزه اش رهایت کرد
***حسن لطفی***


نویسنده حبیب در شنبه 92/8/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<