ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار شب ششم محرم - اشعار حضرت قاسم بن الحسن (ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :494
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139250

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده
وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده

چاره ای کن که نمانند به رویِ دستم
عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده

گیسویِ مادرِ تو باز شده در خیمه
تا که گیسویِ تو در دستِ بلا افتاده

کار، کارِ نظر شومِ حرامی ها بود
اگر این لاله ی انگشت نما افتاده

به دلم ماند عمو نَه، که بگویی بابا
لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟

خیز شاید کمکِ لرزش پایم باشی
کارم از رفتن اکبر به عصا افتاده

شده دشوار تماشای تو از سمت حرم
چقَدَر سنگ میانِ تو و ما افتاده

لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد
بدنی حال در این سعی و صفا افتاده

دست در زیرِ تنت برده ام و میپرسم
بین این ساقه چرا این همه تا افتاده؟

قد کشیدی کمی از پا و کمی از سینه
بینِ اندام تو این فاصله ها افتاده

هرکجا تاخته اسبی کمی از تو رفته
لخته خونت همه جا در همه جا افتاده

کاکُلَت کنده شد و حرمله در مُشتَش برد
اثر پنجه ی او در سر و پا افتاده

میبرم تا درِ خیمه قد و بالایت را
چند عضوی ز تو ای وای کجا افتاده؟

شیشه یِ عمرِ من آرام نفس کِش بدجور
استخوان هایِ شکسته به صدا افتاده

ای ضریحِ حسنم، زود مُشَبَّک شده ای
در حرم با تو دمِ واحسنا افتاده
***حسن لطفی***


نویسنده حبیب در شنبه 92/8/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<