طورنشین میشوم سحر که بیاید
جلوه ی ربانی پدر که بیاید
جار فقط میزنم میان خرابه
یار سفر کرده از سفرکه بیاید
صبح خبرمیدهند رفتن من را
از پدر رفته ام خبر که بیاید
نوبت ناز من است صبرندارم
ناز مرا میخرد پدرکه بیاید
گریه ی من مال عمه است،وگرنه
زود مرا میبرند ،سر ،که بیاید
حرف"کنیز"ی زدن چه فایده دارد
گریه فقط میکنم اگر که بیاید
طفل، بساطی برای ناز ندارد
مقنعه و گوشواره در که بیاید
***علی اکبر لطیفیان***