ای یادگار تیره ی مردان راستین
ای شاه بیت پنجم غمنامه ی امین
پروردگار درد، خداوند اشک و آه
ای ماهِ خاک خورده تنِ آسمان نشین
گشتی بهانه ای و خدا علم آفرید
میراث دار علم خداوند عالمین
ای آفتاب، رشحه ای از روشنای تو
و ای ماهتاب در به درت در حجاز و چین
کاش از سرادقات جمال تو می گرفت
نوری دل سیاهِ سیه کارِ آهنین
لب باز کن که تشنه ی غمنامه خوانی ام
بکشا گره ز کار غزلهای آتشین
آغاز کن چکامه ی یک دشت بی کسی
فریاد کن عروج تپشنامه ای حزین
هفتاد و دو سرود شکسته به روی خاک
یا ناله های قافله سالار بی معین
از دست آب آور نومید تشنه لب
از طفل خاک خورده ی بی شیر نازنین
تصویرکن که خون شود از وصفت آسمان
آن آتش فتاده به دامان و آستین
غوغای غارت و نفَس خسته ی امام
فریاد الغیاث حرم از شرار کین
از آن سری که بر سر سرنیزه شد بلند
از خون تازه ای که روان بود از وتین
از دستهای بسته و از دستهای باز
از چهره ی گشاده و از چشم ..... (نقطه چین)
آیینه ای که از هدف سنگها شکست
خورشید خون گرفته، که افتاد بر زمین
زندان کودکان بلادیده، وصف کن
آغوش نیمه جان تو و دختری حزین
آن دختری که کُنج خرابه ز دست رفت
تنها به عشق پادشه عشق آفرین
برگشتن تو از سفر شام، معجزه است
ای یادگار قافله ی زخمگین دین
با یاد دختری که به خاک خرابه خُفت
خاکی ست قبر خاکی ات ای ماه پنجمین
در سینه ی تو دفن شده روضه های باز
تو امتداد روضه ی ناخوانده ای، ... همین
***حامد اهور***