ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار فاطمیه - اشعار حضرت فاطمه الزهرا (س) - سعید پاشازاده - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :86
بازدید دیروز :31
کل بازدید ها :6145220

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

مانند شمع قصه ات از سر تمام شد
کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد

سیلی وزید در وسط کوچه باد شد
تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد

از سوختن نه در اثر ضربه شمع من
در پشت چارچوب همین در تمام شد

گفتم یکی نبود و چهل مرد آمدند
قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد

بابا کشید پارچه را روی مادرم
آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد

پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه
این بار قصه واقعا از سر تمام شد

زینب به فکر روز دهم بود بیشتر
وقتی وداع مادر و دختر تمام شد

وقتی که "یا بنی" به گوش حرم رسید
آرام گفت کار برادر تمام شد

تازه شروع شد غم زینب به کربلا
آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد
***سعید پاشازاده***


نویسنده حبیب در شنبه 92/1/17 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<